پرواز

روزهای خوبمون گذشت حالا شده تنگ غروب
خورشید ارزوهامون دیگه رسیده لب ِ بوم
شب جدایی رسیده باید از هم دل بکنیم
مثه کبوتر بپری با غصه توو این شب شوم

بری تو اسمونها و پروازو از سر بگیری
رو سقف یک غریبه ای اوازو از سر بگیری
روزای سخت زندگی شکسته بالها و پرم
حالا که بی بال و پرم وقتشه تو پر بگیری

من میشینم رو پشت بوم پروازتو نگاه کنم
تو هم برو تا اوج شب که نتونم صدات کنم
یه جا برو که نشنوم صداتو من دق بکنم
جایی برو نبینمت با حسودی نگات کنم

با رفتنت توو شب ِ تار برام میشی یک ستاره
که هر شب ازاون بالاها نورش به چشمام میباره
کفتر غربتی میشم رو بوم این غریبه ها
دلم توو باغ بی کسی گلهای غربت میکاره

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/87924کپی شد!
636
۴۵