توهم

توهم

توهم میزنم با قرص احساس
کنار بوته ی پژمرده ی یاس

تصور میکنم اینجا نشستی
در گلخونه رو با کینه بستی

میرم گریه کنم تو جام اینه
بخندم زیر لب از روی کینه

بکوبم مشت نفرت گوشه ی اون
ترک برداره تصویر……دلامون

بگیرم دستتو توو اوج کینه
ببندم چشماتو با بغض سینه

بزنم مهر "باطل شد " رو قلبت
بذارم تووی دستات حکم جلبت

بگم تاریخ احساست گذشته
روی قلبی که اسمت روش نوشته

تموم میشه توهم زیر بارون
چشو وا میکنم تو کنج دالون

میبینم نیستی و کینه ت همینجاس
کنار پیکر افسرده ی یاس

نه دستم میرسه تاوون بگیرم
نه میتونم که از دوریت بمیرم

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/87132کپی شد!
790
۴۰