توهم
توهم
توهم میزنم با قرص احساس
کنار بوته ی پژمرده ی یاس
تصور میکنم اینجا نشستی
در گلخونه رو با کینه بستی
میرم گریه کنم تو جام اینه
بخندم زیر لب از روی کینه
بکوبم مشت نفرت گوشه ی اون
ترک برداره تصویر……دلامون
بگیرم دستتو توو اوج کینه
ببندم چشماتو با بغض سینه
بزنم مهر "باطل شد " رو قلبت
بذارم تووی دستات حکم جلبت
بگم تاریخ احساست گذشته
روی قلبی که اسمت روش نوشته
تموم میشه توهم زیر بارون
چشو وا میکنم تو کنج دالون
میبینم نیستی و کینه ت همینجاس
کنار پیکر افسرده ی یاس
نه دستم میرسه تاوون بگیرم
نه میتونم که از دوریت بمیرم