قطارِ مرگ

یه حصارِ سردِ چوبی
تو کویرِ خشکِ حسرت
یه اسارتِ عجیبِ
واسه این شبای غربت

اشکِ چشمِ تو یه مرداب
تویِ اون نگاتِ گرداب
هیپنوتیزمِ اون که می شم
می بره منو به این خواب

قرصِ صورتت ، چه گیراست
واسه خوابه ، واسه رویاست
یه خشاب ، ازش ندارم
که بشم خرابِ لبهات

وقتِ رفتنت چه زوده
آسمون سیاهِ اینجا
مونده یادِ تو همیشه
سهم من یه آهِ اینجا

یه بلیطِ حکمِ رفتن
به بهایِ دل سپردن
رویِ لحظه ها نوشتم
خاطراتِ تو نمردن

این قطارِ مرگِ امشب
تو که عهدتو شِکستی
می شه غرقِ تو بمونم
تا دَرا رو روم نبستی (درا —->درها)

آخرین نوازشِ ناب
زیرِ نورِ شومِ مهتاب
دستِ من بدونِ دستات
صبح و نورِ داغِ آفتاب

روز و شب ، وفا نداشتو
روحِ شیشه ایتُ آزرد
این قطار، زندگی بود
مقصدش به انتها خورد

https://www.academytaraneh.com/86404کپی شد!
732
۳۴

  • مرسده (زهرا) عباس زاده =D> @};- ترانه ی خوبی بود ... لایک :-)
  • سامان جاويدان سلام علیرضای عزیز کار خوبی رو خوندم ازت آفرین @};- اما میشد بهترم باشه ترانت جوریه که حس کردم دوتا ترانه رو کنار هم گذاشتی تا یه ترانه کامل رو اماده کنی چرا که بندهای زیاد باهم ارتباطی نداشتند و اما قلمتو دوست دارم و میدونم که کارای خیلی بهتری ازت میخونم انشالله. لایک @};-
    • علیرضا سرمدیان سلام سامان جان . :-) @};- ممنون از حضور گرمت در ارتباط بین بند ها بعد از نقد سازنده آقای بهبهانی ، توضیح دادم ، که به خاطر ضعفِ من هست ، اما خب سعی می کنم ، جبران کنم . داداشمی ، می خوامت . @};- @};-
  • یاسر بهبهانی سلام علیرضا جان. چون خودت خواستی یه نقد سخت گیرانه بنویسیم دیگه میخوام به همه چیز ترانه ت گیر بدم چه خوبش چه بدش. بند اولش شروع خوبی داره. یه مقدمه هست و نمی خواد دست ترانه رو از همون اول رو کنه. بند دوم : اشکِ چشمِ تو یه مرداب تویِ اون نگاتِ گرداب هیپنوتیزمِ اون که می شم می بره منو به این خواب تشبیه اشک چشم به مرداب اصلا قابل درک نیست. ولی ارتباطی که بین گرداب توی نگاه و هیپنوتیزم و خواب هست این بندو نجات داده. البته" این خواب" مشخصه که" این" برای وزن پر کنی اومده وگرنه نیازی نبود. قرصِ صورتت ، چه گیراست واسه خوابه ، واسه رویاست یه خشاب ، ازش ندارم که بشم خرابِ لبهات قرص صورت به قرص خواب تشبیه شده خوبه ولی خشاب به شدت بند رو خراب کرده. احتمالا میخواستی بین خشاب و خراب یه ارتباطی نشون بدی ولی آخه خشاب مال تیرو تفنگه اینجا چه کاربردی داره؟ یه خشاب قرص منظورت بوده؟ وقتِ رفتنت چه زوده آسمون سیاهِ اینجا مونده یادِ تو همیشه سهم من یه آهِ اینجا یه بلیطِ حکمِ رفتن به بهایِ دل سپردن رویِ لحظه ها نوشتم خاطراتِ تو نمردن این قطارِ مرگِ امشب تو که عهدتو شِکستی می شه غرقِ تو بمونم تا دَرا رو روم نبستی ارتباط بین مصرع ها زیاد رعایت نشده. نقد این بندها رو میسپرم به عقیل .چون از من واردتره تو نقد. ولی یه مثال میارم برات از معین حسن زاده یکی از بچه های قدیمی همین سایت. ببین همین استفاده ای که شما از قطار خواستید بکنید و سختی لحظه رفتن معشوق و تنها شدن شما - تو این ترانه چقدر پخته تر انچام شده. واقعا باید از اینجور ترانه ها یاد گرفت: تو دلم حرف های تکراری تو سرم درد کهنه ای دارم مست می شم تو خیالاتم من از این حالِ مستی بیزارم استکانا رو پشتِ هم رفتن ، استکانا رو روی هم چیدن -( احتمالا اونم شیرازی بوده) فکر کردن به زندگی یا نه . . . فکر کردن به ریلِ راه آهن من سرم سوت میکشه هرشب . . . تو دلم کوپه های بی خوابی من توو کابوسِ بی تو بودن و تو . . . توی آغوشِ دیگه ای خوابی . . . رویِ ریلِ قطار می خوابم مست و بی اختیار می خندم تو قطاری که داره رد میشه ، من ولی چشمهامو می بندم - - تا نبینم عبور کردنتو ، جای خالیتو توی این دنیام استکانم رو پر کنین امشب من یه مستیِ بیشتر می خوام مست و پاتیل رویِ ریلِ قطار منتظر واسه ی عبورِ ترن تیترِ روزنامه های فردا شد : خودکشی رویِ ریلِ راه آهن آخرین نوازشِ ناب زیرِ نورِ شومِ مهتاب دستِ من بدونِ دستات صبح و نورِ داغِ آفتاب روز و شب ، وفا نداشتو روحِ شیشه ایتُ آزرد این قطار، زندگی بود مقصدش به انتها خورد نور مهتاب انقد لطیف و نازه که مخاطب دلش میسوزه اگه صفت شوم رو براش بکار ببری. روز و شب که وفا ندارن کلا. روز و شب وفا نداشت یعنی چی؟وقتی صفت شیشه ای رو بکار میبرید برای روح باید از شکسته شدن صحبت کنید نه از آزرده شدن. "این قطار زندگی بود مقصدش به انتها خورد" بسیار زیبا تموم شده. =D> =D> =D>
    • علیرضا سرمدیان سلام آقای بهبهانی عزیز . :-) اول از همه ممنون از لطف بی نهایتتون ، که وقتِ با ارزشتونو پای ترانه من گذاشتین. راستش من از همه توقع دارم که اگه می خوان کارامو نقد کنن ، سخت گیرانه باشه ، این کار و همیشه یه دوست واقعی انجام میده ، چون دوس دارم روزی برسه که کمترین اشکالاتو بشه گرفت از کارام ، البته امیدوارم . :-) اشکِ چشمِ تو یه مرداب تویِ اون نگاتِ گرداب هیپنوتیزمِ اون که می شم می بره منو به این خواب در مورد تشبیه اشک به مرداب ،شما درس می فرمایید ، کلا می تونستم از تشبیهات بهتری استفاده کنم ، توی ویرایش بهش توجه خواهم داشت . قرصِ صورتت ، چه گیراست واسه خوابه ، واسه رویاست یه خشاب ، ازش ندارم که بشم خرابِ لبهات در مورد خشاب منظورم یه خشاب قرص بود ، راستشو بخواین این از اون قسمتای هست که خودم دوس داشتم و به این توجه نداشتم که شاید واسه خواننده ها دلچسب نباشه ، پس این به من درس خوبی می ده که نباید از هر اصطلاحی که بهش علاقه داریم استفاده کنیم ، چون ممکنه قابل لمس نباشه .ممنون از اینکه باعث این مهم شدید . وقتِ رفتنت چه زوده آسمون سیاهِ اینجا مونده یادِ تو همیشه سهم من یه آهِ اینجا یه بلیطِ حکمِ رفتن به بهایِ دل سپردن رویِ لحظه ها نوشتم خاطراتِ تو نمردن این قطارِ مرگِ امشب تو که عهدتو شِکستی می شه غرقِ تو بمونم تا دَرا رو روم نبستی در مورد این قسمت ، این به خاطر ضعف من هست که معمولا می خوام کارای تازه بسازم اما اون طور که می خوام نمیشه ، امیدوارم با گذشت زمان مشکلم برطرف شه . ولی خب یه توضیح کوتاه در مورد ارتباط ، داستان از همونجایی شروع می شه که می گم می بره منو به این خواب ،منظور از ،،این،، بر میگرده به خوابی که می خوام در ادامه توضیح بدم .در واقع عاشق ازینجا به بعد شروع می کنه به خواب دیدن ، و معمولا عالم رویا در هم بر هم هست و از یه صحنه به صحنه ای دیگه می پره ، منم سعی داشتم چنین حسی رو القا کنم که متاسفانه ضعفِ کارم باعث شده که موفق نباشم ، در ادامه هم که با بندِ آخرین نوازشِ ناب زیرِ نورِ شومِ مهتاب دستِ من بدونِ دستات صبح و نورِ داغِ آفتاب عاشق زیر نور آفتاب از خواب بیدار می شه و بند آخر تازه داستان، روو می شه که معشوق قبلا از دست رفته و عاشق توی خواب رویاشو می دیده . نور شوم مهتاب ، هم یه جورایی با نطر شما موافقم ،اما تو فیلم های ترسناک نور مهتاب خیلی ترسناک و شومه ;)) اما خب نظر شما واسه من بسیار محترمه . در مورد شیشه و شکستن هم حالا که فک می کنم با نظر شما کاملا موافقم،واقعا اینجوری قشنگتره ، اما یه جورایی تنگنای وزن دستمو بسته بود . آقای بهبهانی ، با نقدتون بسیار خوشحالم کردید . ممنون ازینکه هستید و به پیشرفت ما کمک می کنید ، واقعا ممنون . کار بعدیم هم منتظرتون می مونم . :-) @};- @};- @};-
  • سعید سامانی خیلی زیبا بود داداش فقط این قسمتشو حس میکنم ایراد داره: قرصِ صورتت ، چه گیراست واسه خوابه ، واسه رویاست یه خشاب ، ازش ندارم که بشم خرابِ لبهات @};- @};- @};- @};-
    • علیرضا سرمدیان سلام سعید جان دوست خوبم . :-) @};- احتمالن ایراد معنایی منظورتون هست چون از لحاظ وزنی که ایرادی نداره اما اگه معنایی باشه ، این ضعف من در رسوندن معنا و تضویر سازی رو نشون می ده ، امیدوارم جبران کنم . ممنون از نظرت . :-)
  • ناشناس سلام خیلی ترانه زیبا یی بود @};- @};- @};- ریتمش هم خیلی خوب بود @};- =D> موفق باشید @};- لایک هم تقدیمتون @};-
  • علی شهباز @};-
  • حسن عرب لاریمی سلام کارتون زیبا بود @};- @};- @};-
  • ناهید ملکی سلام زیبا بود مرسی @};- @};- @};-
  • کوثر عابدی سلام جناب سرمدیان اخرین نوازش ناب زیرنورشوم مهتاب دست من بدون دستات صبح ونورداغ افتاب =D> =D> =D> =D> @};- @};- این بندودوس داشتم ترانه زیبابود موفق ترباشی :-x :-x لایک5 :-x
  • طاها کریمی این قطارِ مرگِ امشب تو که عهدتو شِکستی می شه غرقِ تو بمونم تا دَرا رو روم نبستی بسیار زیبا =D> =D> موفق باشی @};-
  • سمیرا اکبرزاده جناب سرمديان . .. زيبا بود ممنون @};- لايك @};-
  • حامد حسینی سلام آقای سرمدیان ترانتون فوق العاده قشنگ بود قط یجاشو درک نمی کنم(اشکِ چشمِ تو یه مرداب)!!!!!!! ما در مورد اشک لطایف زیادی داریم اما منظور شما رو متوجه نشدم ولی ترانتون رو خیلی دوست داشتم @};-
    • علیرضا سرمدیان سلام حامد جان . :-) @};- این نظر لطف شماست.منم حضورتونو دوس داشتم . در مورد این قسمت منظورم این بود که اشک چشم معشوق واسه من مثل یه مرداب که غرق اون می شم . اگه گنگ بوده این به خاطر ضعف من است و از شما پوزش می طلبم . :-) @};-
  • ناهید سلیمانی علیرضا جان ترانه قشنگی بود لایک @};- @};- @};-
  • عباس مقدم درود علیرضای عزیز ترانه ی خوبی بود ولی من هنوز توقعم از تو بیشتره @};- @};- @};-
  • مرتضی تلیکانی @};- @};- @};- @};- @};- @};- سلام احسنت منم یه بیتشبیه بیت اول شما دارم. یه درخت پیره داغون تو جزیره کنج غربت.... =D>
  • نسترن وحیدی(سورمه) سلام آقای سرمدیان بسیار زیبا بسیار زیبالایک اول تقدیمتون =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};-