بد لاک (bad luck)
پُک می زنم به سیگارم
فِک(فکر) میکنم تو رو دارم
ها می کنم به این عکسا
از خاطرات بیزارم
از عطرِ دودِ عود* مستم
از این صدای عود* خستم
کِرمی تَهِ تَکیلاتم
به تلخیِ تو وابستم
شَر..را بِ نابِ شیرازم
صد روزِ بی تو بی تابم
واکُن بِنوش ،از لبهام
چند وقتِ بی تو بی خوابم
واست ترانه می سازم
با ضربِ سیمِ گیتارم
چن(چند) وقته که نمی تونم
بی تو دَووم نمی یارم
از جنسِ بد هراسم نیست
به دشمنم حواسم نیست
پُک می زنم نمی ترسم
نابودیَم(نابودی هم)،خیالم نیست
به بختِ خوب، شکّاکم
افعیِ دوشِ ضحّاکم
زهرِ خودم رو مینوشم
برعکسِ لوک،بَد لاکم
تنهایِ بی نشونم من
راهیِ خطّ ِ خونم من
تن کُن لباسِ مِشکیتو
تصویرِ شطّ ِ خونم من
واست ترانه می سازم
با ریتمِ سازِ ناکوکم
بی تو دَووم نمی یارم
برعکسِ لوک،بد لاکم
———————————————-
با عرض سلام و درود فراوان
*:کلمات عود را به عمد به جای هجای کشیده،هجای بلند در نظر گرفتم تا به وزن ترانه که مستفعلُن مفاعیلن هست صدمه ای وارد نشه،البته مطمئنا کار نادرستی هست ولی به بزرگی خودتون ببخشید.
بسیار خوشحالم که در کنار شما همترانه های دوست داشتنی هستم و روز های خوبی رو تجربه می کنم.امروز،برعکسِ موضوع ترانم،با اومدن نتایج ارشد،خوشبختانه و به لطفِ خدا،دانشگاهِ تهران قبول شدم.با توجه به اینکه اولین بارم هست که تهران می یام(صادقانه)،بسیار خوشحال می شم،شما دوستان،در مورد کارگاه ترانه و یا جایی به عنوان خانه ترانه که همه دوستان مثل همین آکادمی خیلی صمیمانه دور هم جمع می شن، راهنماییم کنید.تا اگر خدا بخواد ازتون یاد بگیرم.دوستون دارم و کوچیکه همتونم.
صبح روز دوشنبه…
۱۳۹۳/۰۶/۰۳