خداجوییم یه وقتایی…
به نام خداوند مهربان.سلام دوستان.
توو دریای لذت که میرم همش
خدا نا-خدا میشه واسه دلم
چقد بد میشم وقتی که از خدا
از این خالق خوبیا غافلم
چقد بد میشم وقتی که ناخوشم
خدا پشت بد گوییام گم میشه
توو وقتایی که درد مادی دارم
خدا واسه من دست مردم میشه
خدا وقتی که چیزی میخوام ازش
همون فرد که واسه من محبوبه
حواسم بهش جمع تا موقعی
که جیبم پر از پول و حالم خووبه
«آره حس من مرده توو این روزا
به اون فردی که خلق کرده منو
غرورم مثه شیشه ای سنگیه!
باید بشکنم شیشه ی نشکنو»
-
سلام و عرض ادب و احترام عماد عزیز و گرامی ترانه ت رو به دقت خوندم و چون ازم خواسته بودی چند تا نکته رو فقط محض اطلاع عرض میکنم. ترانت کمی ویرایش نیاز داره که اینکار خیلی راحت با جایگزینی و عوض کردن چند کلمه میسره... توو وقتایی که درد مادی دارم خدا واسه من دست مردم میشه....مثلا اینجا دست مردم برای من نامفهوم بود و اگه بجاش مثل بود خب ملموستر بود... و اینکه من تاحالا فکر میکردم آدما وقتی جیبشون پر پول باشه خدارو فراموش میکنن شما انگار برعکس این قضیه هستید @};- و این یک واقعیته عماد عزیز که مردم در بدحالی و ناداری دست به دامن خدا میشن و درحال خوشی فراموش میکنن دستایی رو که در هنگام تنگدستی گرفته بودشان...این رو عرض کردم که بدونی اگه قراره تو ترانه یا شعر سنت شکنی انجام بشه باید با دلیلی اینکار صورت بگیره که برای مخاطب قانع کننده باشه و این تصویر متضاد عرف که شما ساختی زننده نباشه... نه اینکه ترانه شما زننده است ها نه عزیز...در کل عرض کردم که باید اینگونه باشه. ترانه هات داره بهتر میشه و من ازین بابت بهت تبریک میگم... @};- کمی کنار دریا زیر بارون ریز آستارا قدم بزنی چنان ایده های نو وبکری برای سرودن پیدا میکنی که خودتم باور نکنی... جای منم خالی کن @};- درپناه خدای زیباییها @};- @};- @};-
مطالب پیشنهادی