این آخرین باره
این آخرین باره که میگم کاش بودی
این آخرین باره که میگم بی تو سرده
شاید نمیدونی نبودن هات عزیزم
با این دل بیکس و کار من چه کرده
هرچی که داشتم پای تو دادم که باشی
من دیگه چیزی واسهی باختن ندارم
دیگه نمیخوام مثل ابرای بهاری
روز و شبو با یاد چشم تو ببارم
این آخرین باره که از چشم تو میگم
این آخرین باره که پلکم خیس میشه
نه باورش سخته که تو بدقول باشی
قول داده بودی که بمونی تا همیشه
این آخرین باره که از تو شعر میگم
آره برام سخته ولی باید بتونم
دیگه نمیخوام توی رویا با تو باشم
دیگه نمیخوام توی این خونه بمونم
این خونه جای موندن من نیست وقتی
توی هواش عطر تن تو نیست جاری
وقتی نمیپیچه صدای خندهی تو
از تو فقط یه عکس مونده یادگاری
تا کی باید عکستو آغوشم بگیرم
تا کی تظاهر بکنم که خوبه حالم
نه حال من خوش نیست اصلا باورم کن
رفتی و بدجوری شکستی پر و بالم
هر بار میگم آخرین باره ولی نه
تنگ غروب داغم دوباره تازه میشه
میشکنه بغضِ تو گلوم و میشکنم باز
با رفتنت غم توی این دل کرده ریشه
دیگه واسم دنیا نداره هیچ رنگی
با تو بودن دیگه برام خواب و خیاله
ای کاش میشد با تو باشم با تو باشم
افسوس با تو بودنم دیگه محاله
مینا رضایی
دوشنبه ۲۳/۲/۱۳۹۳