شهرمون…
توی حلق شهرمون سیمان / زیر پوست خیابونا قیر / توو رگای کوچهمون لجنه
کارمون گذشته از لختی / پالتو پوست هم بپوشیم باز / لباسای زیرمون کفنه!
حتی نقابمون نمیخنده / آبرومون به چن تا مو بنده / سرخیِ صورتامون از چَکه
تهِ خطِّمون رسیدن نیس / توو مسابقه اوّلم باشیم / بهترین جایزَمون کُتکه
عاشقی تمومش الّافیو / زندگیمون خاله بازیو / پای عشقمونو فلک کردیم
چینو چروکمون روتوش میشه / خندههامون که فراموشه / به مرگ آیْنهها کمک کردیم
اولین حس بچه که گریهس / عُقدههاشو هی نفس میکِشه / ریههاشو پر میکنه از دود
اکسیژن به قدر کافی هست / سهم ما مونوکسیدِ کربن شد / خفگیمون یه درد مُزمِن بود
خطکشیا به پِت پِت افتادن! / باندِ سبقت در دستِ تعمیره/ وسط اتوبان ترمز کردم
از تموم جهت فلش رومه / موندم توو انتخاب آخرم / به حقِّ خودم تجاوز کردم!
*به حق خودت تجاوز کن – حمیده سادات غفوریان