اچ آی وی
هراس روبه رو شدن با آدمها/خود به خود شکستن تنهای تنها
با همه سرد شدن دلسردی از تقدیر/هیچ کس نمیدونه اچ آی وی داره ولی سربه زیر
لباساشو توی چمدونش میذاره/همیشه برای رفتن بیقراره
بی تاب بی حوصله بی کس/با یه سرنگ مبتلا شد نه با هوس
به همه بدبینه میخواد همه نباشن/سرنگ مشترکش با رفیقش توی کاپشن
دنبال یه مقصر توی دوستاش میگرده/به همه بدبینه با همه سرده
گوشیشو میشکنه به دوستاش میگه نارفیق/حتی یه سلامو هم از اونا میکنه دریغ
به خیابون میزنه که بره زیر ماشین/ اما پاهاش میترسن میگن برو یه گوشه بشین
فکر کن شاید این تقدیر تو بوده/هراس به خودت راه نده مگه تقصیر تو بوده
اچ آی وی آخر راه نیست ایستادگی کن/ریشه نامیدی را قطع کن از بن
تو میتونی فقط اراده کن میشه/صدای چی بود؟ شکستن شیشه؟؟؟