عشق مجانی
سکه سکه تنت فروخته شد
تو به تعداد سکه می نازی
تیکه تیکه دلم شکسته شد و
منو یاد گذشته میندازی
یاد شش سال قد کشیدن عشق
پا به پای بلوغ عقل و تنم
یاد اون بوی عطر ورساچه
که هنوز مونده روی پیراهنم
یاد بوسه به نقطه نقطه ی تو
پشت چشم و رو گوش و زیر گلو …
سیب چنده؟ مظنه دستت هست؟
چند وقته رسیده فصل هلو؟؟؟
پدرت تاجری رو یادت داد
پدر من معلمی ساده س
روح من از حریر و ابریشم
قلب تو جنس سنگ و سمباده س
درس "خوبی " واسه تو سخته گلم
"بد شدن" رو به من تو یاد بده
خاطراتت رو از دلم بردار
عشق مجانی و به باد بده
سکه سکه فروختی تنتو
"بله" رو با طلا عوض کردی
نوش جونت یه شاخه خرما که
بی خبر با خدا عوض کردی
***
شوهرت رو به سادگی نفروش
ورشکستش نکن مث دل من
دست کم تووو همین تجارتتون
صادق و ساده باش ؛ خوشکل من