بهار من
سلام.
این ترانه تصویر یک گوشه از زیباییهای بهار ، توو جاییه که خیلی دوسش دارم…
ترانه رو چند مدت پیش سرودم…امیدوارم خوشتون بیاد
« بهار من»
هوا خاکستری پوشه ؛ یه احساسی پراکنده س ،
لب ِ شبنم نشون یاس ، طلسم سبز یک خنده س
نسیم با دلبریهاشه میون ِ کوچه های دشت
یه دختر بچه ی تنها ، که دنبال گلی می گشت
چکاوک های مست اینجا ، توو پیچ و تاب پروازن
حتی ارواح سنگی رو ، دارن به رقص میندازن
ستون بستن درختا – روو ، یه فرش از جنس سبزه زار
یه گوشه بزم پیچک هاست رو دوش ِ سنگیه دیوار
توو موج قاصدک ها – نور – یه طرحه مثل آب پاشی
داره محشر می ریزه باز ، روی این بوم نقاشی
طلایی ؛ رنگ افسانه س ؛ شبیه هرچی می شناسم
می رقصم توی گندمزار ، چه وحشی میشه احساسم
تکامل راه یک غنچه ست ، توو این شیب فقط زیبا
نگاه مست پروانه ، یه دشت عطر و یه فصل رویا
چشات خورشیدو گُم کردن ، لای انگشت ابر و باد
قشنگی مونده روو دست ِ- زمین – ؛ بازم کسی میخاد ؟!
بهار ، با جوهر شبنم ، توی دفترچه ی گلبرگ
نوشت من با توام تا عشق ؛ نوشت من با توام تا مرگ
کمه دیوونگیهامون !! یه خورده تق تق ِ بارون
میخام مال چشام باشی ، حالا که عاشقه بارون
گره میدی چشاتو با چشام ؛ شاید بهار میره
بهار ِ چشمهاته که – باهام یک عمر درگیره