پشیمونی

پشیمونی
هوا ابری و هر لحظه نگاهش سمت بارونه
فضای باز و یک نیمکت دوتا عاشق دو دیوونه
نشستیم ما روی نیمکت با یک بغض پر از هق هق                                                                    اینه پایوونی که شاید بشه سهم دوتا عاشق
هوا ابری و این گوشه یکم بارون میاد نم نم
با اینکه دلخوریم از هم زیر چترت میام کم کم
زیر این چترو این بارون غرور هر دومون پیداست
نشستیم پیش هم اما سکوت سردی بین ماست
صدای رعد و برق و باد هوای خیس و بوی خاک
دارم اشکهاتو میبینم که میریزن بروی خاک
یکم با گوشه ی آستین ازت اشکاتو میگیرم
دلم طاقت نمیاره بازم دستاتو میگیرم
تو رو کوچ میده سمت من هوای گرم آغوشم
با اینکه خیس و نمناکم میزاری سر روی دوشم
من از حرفهای دیروزم که بت گفتم پشیمونم
آخه خلقم یکم بد بود دلیلیش رو نمیدونم
شاید شک کردن تو بود دلیل و باعث حرفام
پشیمونی رو میبینی خودت تو چهره و چشمام
بازم بارون میاد نم نم تو واکن اخمتو کم کم
نزار از هم جدا باشیم دیگه حتی واسه یک دم
بیا با من قدم بردار به سمت خونه برگردیم
اگر چه ما به همدیگه شاید یک جوری بد کردیم

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/8319کپی شد!
687
۱۰