همه چیزو انکار میکنم…

این شهر خیابونای خیلی گنده ای داره
تو هر خیابون خونه و بوتیک و فست فوده
من تک تکش نه…اما چشمم دیده چنتاشو
تو هر کدومش دختری همسن تو بوده

هر بار میدیدم یکی از کوچه رد میشه
میبینه من رو ،با نگاه چپ چپ و مرموز
من دخترای شهرو از امروز میبینم
امروز که نه…از دیشب،اصلا از همین دیروز

تا بودی اصلا فک نمیکردم که غیر از تو
میتونه تو دنیا هنوزم دختری باشه
تا چشم براقش بخواد روشن کنه شب رو
اون کالج طوسی مخصوص تو پاش باشه

کافر نبودم،عاشقی کردم،نمازم رفت
من سنتی بودم،مدرنم کردی و رفتی
گفتی:" نکش "! سیگارو ترک کردم ،دلت خوش شه
سیگارو ترک کردم،نرفت،چی شد تو در رفتی؟

دنبال تو ،یا اینکه دنبال یکی جاتم؟
یا شایدم میخوام یکی همزاد تو باشه
من از تموم شهر، فقط…هیچی…نمینویسم
اصلا نمیخوام اسم تو ، تو این اثر باشه

نابودیه دنیا که میگن،فک کنم اینه
یا ممکنه چند درصدم کمتر،کی میدونه؟
دنیای من تو این تبانی با تو همدسته
وقتی بری انصافا اینجا چیزی میمونه؟

اصلا نمیخوام ذهنمو درگیر کنم واست
اردیبهشت،یعنی فقط روزای خوشبختی
شاید بری ،خیلی برام بهتر شه اونجوری
حالا که تو اردیبهشت از پیش من رفتی

توجیه شدی…دیدی؟ تو انکار کردن استادم
غیر از خودم هیچکس،به هیچ عنوان نمیفهمه
اردیبهشته..خوبه..دنیا محشره…ایول!
کی میگه دنیا زشته…بی مقداره…بی رحمه؟!

"حمیدرضا زرگران پور"

https://www.academytaraneh.com/82992کپی شد!
747
۲۹

  • مجید صادقی سلام حميد رضا جان ترانه خوبي بود
  • مرسده (زهرا) عباس زاده عااااالی . آفرین =D> =D> @};-
  • زينب قرباني سلام ... گفتنی هارو دوستان گفتن ولی در کل شعر بسیار زیبایی بود ... به امید موفقیت های روزافزون @};-
  • فریبا رستگار سلام آ قای زرگران پور مضمونش وبعض قسمتا خیلی خوب بودن...ممنون از شما وترانتون.
  • فریبا سید موسوی آفرين خيلي خوب بود اگه يه كم به ارتباط معنايي واژه ها بيشتر دقت كنيد عالي مي شيد تصوير روشن شدن شب با برق نور نگاه بسيار زيبا و پر مفهومه تازگي و غير تكراري بودن از ويژگيهاي تصاويرتونه بهتريني بود كه توو اين سري خوندم آفرين مي پسندم @};-
  • رضا حبیب پور سلام کار جالبی بود و محتوای عجیبی داشت کافر نبودم،عاشقی کردم،نمازم رفت من سنتی بودم،مدرنم کردی و رفتی گفتی:" نکش "! سیگارو ترک کردم ،دلت خوش شه سیگارو ترک کردم،نرفت،چی شد تو در رفتی؟ خلاقیتتون ستودنی است =D> =D> @};- @};-
  • حسن عرب لاریمی سلام آفرین کارت زیباست و متفاوت پسندیدم @};- @};-
  • ناهید ملکی سلام.اول اینکه خوشحالم بچه های آکادمی بیشتر نقد میکنن و جنبه نقد پذیری بالا رفته اینجوری باعث پیشرفت هم میشه @};- کارتون رو دوست داشتم یه فضای تکراری نبود به نظرم.فقط کلمه گنده یه کم تو ذوق میزنه @};- @};- @};-
    • حمیدرضا زرگران پور سلام دوست گرامی اتفاقا منم از این بابت خیلی خوشحالم...گرچه زیاد نقد نمیکنم ولی همیشه مورد نقد قرار گرفتن خوشحالم میکنه ممنون از تعریفتون...راستش کلمه گنده واسه خودمم سنگین بود ولی چیز بهتری گیر نیاوردم بازم ممنون ازتون @};- @};- @};-
  • پژمان کریمی سلام حمید جان خوبی؟ کارت خوب بود ولی وزن نداشت. اصلا بیشتر دکلمه میزد! البته به رپ و R&B شاید بخوره. در کل عصابت خورد بوده شعر و گفتی؟ :-?
  • سامان جاويدان سلام حمید جان کار خوبی بود پسندیدم
  • نازنين دهقاني سلام حميدرضا جان كار زيبا و جالبي ازت خوندم فقط اين قسمتو متوجه نشدم : سیگارو ترک کردم،نرفت،چی شد تو در رفتی؟ ........ هم نرفت رو نفهميدم منظورت چيه و هم با استفاده از در رفتي موافق نيستم در كل كارت خيلي زيبا بود و قطعا لايكي @};- @};- @};-
    • سامان جاويدان به نظرم منظور از نرفت اینه که با اینکه سیگار رو ترکش کردم اما اون منو تنهان نذاشت و هنوز باهامه (هنوز سیگار میکشم) @};-
    • حمیدرضا زرگران پور سلام دوست خوبم ممنون از حضورتون پای این اثر خب....سامان عزیز کاملا توضیح داد اون قسمتو...راستش خودمم با کلماتی مثل در رفتی و گنده زیاد موافق نیستم ولی خب بعضی وقتا آدم مجبوره :-S بازم مرسی @};- @};- @};-
  • مهدیه رضایی سلام و درود. حس خوبی داشت این کار. آفرین. کمی رو وزنش کار کنید. عالی بود
  • حسين عباسي بائي سلام تصاويرتو دوس داشتم عالي بود يه جاهايي كه به چشم اومده رو عنوان مي كنم حميدرضاي عزيز نظر شخصيمه ميتونه فقط و فقط واسه خودم محترم باشه و بس منتظر ضربه توو پايان كارت بودم كه نداشتي داداش اردیبهشت،یعنی فقط روزای خوشبختی----اينجا ارديبهش بشه بنظرم سكتش مي افته سیگارو ترک کردم،نرفت،چی شد تو در رفتی؟---نرفت؟؟؟ نفهميدم چي نرفت ضمنا چشم براق از خودش نوري نداره كه شبو روشن كنه براق در مقابل نور براقه نور نباشه ديگه براق نيس يكمم طولاني بود باهمه ي اينا لايك داري @};- جسارت بنده رو ببشد دوست عزيز
    • حمیدرضا زرگران پور سلام حسین جان همیشه حضورت پای کارای من بهم احساس مثبتی میده درسته خودم هم همین فکر رو کردم که چون آخرش خوب تموم شد ضربه ی نهایی رو نداشت این قسمت که میگی سکته دره دقیقا به سبک ترانه های یغما بود...میدونی که قشنگی کارای یغما به سکته هاشه خب در مورد نرفت هم سامان گفت که منظورم این بود که سیگار منو تنها نذاشت اما تو منو تنها گذاشتی راستش دیگه ترانه اونقدرا هم بحث علمی نیست ...برق چشم دیگه یک آرایه برای فضا سازیه...اگه بخوایم اینقدر سخت بگیریم که هیچ تخیلی تو ترانه بوجود نمیاد..نه؟ :-) بازم یه دنیا....نه دو تا دنیا ممنون از حضورت پای کار من....باعث افتخاره @};-
      • حسين عباسي بائي سلام مجدد تشكر از روحيه ي نقد پذيريت حميدرضا جان خداييش سخت نگرفتم بجون خودم همون لحظه كه چشمم به براق افتاد اين مصرعت واسم بلد شد كه از براق چه استفاده اي مي خواي بكني كه نتيجش باب دله من نبود اول نقدمم گفتم دوست عزيز نظر شخصيه خودمه و خيلي هم امكان داره اشتباه باشه @};- از توضيحاتتون ممنونم دوست عزيز @};-
      • حمیدرضا زرگران پور آره خب...از یه نظر که نگاه کنیم زیاد برق چشم با نور دادن جور در نمیاد...ولی خب من کلا فیزیکم ضعیفه..چه برسه به اینکه بخوام موقع نوشتن هم از فیزیک استفاده کنم :-S در هر صورت شرمنده دیگه...هیچوقت کار بی نقص نمیشه که... خیلی ممنون که وقت میزاری دوست خوبم @};- @};- @};-