کافه ی چشمات…

پشت یه میز خالی / یه جایی توی کافه / چشمایی که همیشه / ساعتُ می‌شِکافه!
خطوط کج و مَعْوَج / فانتزیایِ کاشی / چه کُنده لحظه وقتی / که مطمئن نباشی
پیاده می‌ره عابر / پیاده رو باهاشه / یکی می‌یاد توو کافه / میز کناری جاشه
دود غلیظ پیپ و/ موسیقی کلاسیک / آدمای ریش بُزی / با جمله‌های آنتیک
حرفای سانتی مانتال / عینک ذرّه‌بینی / چایی با طعم کافکا / توو فنجونایِ چینی
کنار عکس ون‌گوک / صحبتای خصوصی / نگاهای دزدکی / از زیر شال طوسی
قهوه‌ها وقتی تُرکَ‌ن!/ یه هم زبون نداری / مهم نمی‌شه حتی / چی رو لبت می‌ذاری
آدما تازه می‌شن / بُرش نخورده کیک‌ِت / سیگارِ بی بخار و / لبی که مونده ساکت
میزی که دس نخوردَه‌س / تلخیِ Espresso / شبیه خاطراتِ / قهوه‌ی چشمای تو
قاشق و فنجون و دینگ / وعده‌ای که بیاته / و حسِّ رفتنی که / میونِ دست و پاته
اینجا برات غریبه‌س / بند و بساطُ جم کن / حسابتَ‌م رو پیشخون / زحمت میزُ کم کن.

https://www.academytaraneh.com/81840کپی شد!
963
۱۷

  • احمد جعفری «چکاوک» درود مهدی عزیز زیبا ااا بود رفیق @};- @};-
  • فریبا رئیسی (نرجس) @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- زیبا بود
  • امیر پورمهدوی درود بر شما.کار بسیار زیبایی بود @};- @};-
  • خاطره جمشيدی سلام خیلی زیبا بود دوست عزیز @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • حمید محمدی @};- @};-
  • رضا معظمی سلام مهدی جان.دلم واسه آکادمی و دوستان خوش قلمی مثل خودت تنگ شده بود.دوستان خوبیاشو گفتن و منم که لعنت الله علیه هستم فقط چشمم مشکلات رو میبینه :)جسارت میکنم یکی دوتا نکته عرض میکنم : مهدی جان ما تو محاوره نمیگیم "mishekafe".میگیم "mishkafe" و تو اینجا فقط به خاطر محدودیت وزنی به این صورت نوشتی که از تو بعیده.بعدم خود شکافتن ساعت واسم خیلی جالب نبود.یه تعبیر انتزاعیه که به نظرم خوب درنیومده.متأسفانه در مطلع کار این اتفاقا می افته و سطح کار رو چند پله پایین میاره تو بیت دوم از عدم اطمینانی حرف زده میشه که مشخصه واسه اومدن یا نیومدن معشوق سر قرار هست اما ضعیف اومده و ذهن مخاطب پی این میگرده که خب از چی مطمئن نیست؟تو روند کلی کار و برای منی که با دقت خوندم کارو مشخصه اما مخاطب عام قراره یبار با ریتم تند و در کنار موسیقی این کار رو "بشنوه". بند اسپرسو مصرع اول بیرون از وزنه در کل تو این کار استفاده ای از آرایه های ادبی نشده بود و اتفاق خاصی توش ندیدم و صرفن یه فضا سازی داشتیم.البته اون بند قهوه ی ترک ایهام داشت که آرایه ی ادبی به حساب میاد که البته اصلن خوب نیست که یه قومیت رو زیر سؤال ببریم.به نظر من این کار از مهدی دمی زاده چند پله عقب بود ببخشید که بلند فکر کردم @};-
  • فریبا رستگار واقعن سرذوقم آورداین کار.. مرسی آقای دمی زاده باکارای زیباتون. @};-
  • سعیده پورمحمد واقعا هيچي ندارم كه بگم، آفرين بر شما... =D> @};- @};- @};- لطفا پرنگ تر باشيد تا بتونيم بيشتر لذت ببريم. :-) @};- @};- @};-
  • امین بهاری زاده سلام مهدی دمی عزیز کار بسیار زیبایی بود...آفرین...لذت بردم... =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • عليرضا عباسي سلام چه عجب دمی زاده عزیز همیشه کارات متفاوته خلاقیت کاراتو دوس دارم =D> =D> =D>
  • محمود فراهانی سلام جناب دمی زاده @};- لایک =D> =D> =D> =D>
  • علی اصغر شریفی دود غلیظ پیپ و/ موسیقی کلاسیک / آدمای ریش بُزی / با جمله‌های آنتیک حرفای سانتی مانتال / عینک ذرّه‌بینی / چایی با طعم کافکا / توو فنجونایِ چینی =D> @};- =D> @};- =D> @};- =D> @};- عالی بود، لایک تقدیمتون :-) @};-
  • وحید کاوه سلام کار متفاوتی بود قهوه‌ها وقتی تُرکَ‌ن!/ یه هم زبون نداری / مهم نمی‌شه حتی / چی رو لبت می‌ذاری @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • کریم غمخوار لذت بردم.پر رنگ تر باش @};-
  • احسان ابوالحسنی تو کجایی رفیق من ... انصافن دلم واسه این سبک برش خورده ات تنگ شده بود ... این بند و حذف کن :"میزی که دس نخوردَه‌س / تلخیِ Espresso / شبیه خاطراتِ / قهوه‌ی چشمای تو" ببخش. . ارادتمندت :‌بی مرام /
  • پگاه دهقاني قهوه‌ها وقتی تُرکَ‌ن!/ یه هم زبون نداری / مهم نمی‌شه حتی / چی رو لبت می‌ذاری =D> =D> =D> =D> اینجا برات غریبه‌س / بند و بساطُ جم کن / حسابتَ‌م رو پیشخون / زحمت میزُ کم کن. =D> =D> =D> =D> همش عالي بودا اما اين دو قسمت وحشتناك عالي بود لايك تقديمتون @};- @};- @};-