بود

به جای حرف نگفته یه نقطه چین می شم
شروع می کنم از اول و جنین می شم !

مچاله می کنم عشق و که پرپرم کرده
کسی که عاشق من نیست مادرم کرده !

هزار ساله که از بودن خودم خسته ام
کنار آدمکای شکسته یخ بستم

همیشه با چمدونم یه مرد دربه دره
محاله با تو بمونم / که عشق پر خطره !

همیشه در گرو نه بود هشت من گم شد
همیشه آدم و حوا حریص گندم شد

“یکی نبود” تو بودی / همیشه من “بود”م …
به جای تور عروسیم تو کفن بودم !

*
*
*

– درود زندگی بد / سلام تنهایی !
( که بعد از این تو نه مادر نه اینکه بابایی ) !!

https://www.academytaraneh.com/8165کپی شد!
667
۱۳

درباره‌ی احسان ابوالحسنی

دختران شهر به روستا فکر می کنند / دختران روستا در آرزوی شهر می میرند / مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند / مردان بزرگ در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند / کدام پل در کجای جهان شکسته است که هیچکس به خانه اش نمی رسد ...