***فاجعه***
هوایِ نفس های من شرجیِ
مث ساحل و بندر گم شُدَت
نه میشه رو بارون حساب واکنم
نه رو موج ِ دریای توفان زَدَت
نمیشه با دلشوره ها سرکنم
می ترسم تورو گم کنم توو دلم
زمونه به حدی زمینم زده
باهیچ خنده ایی حل نشه مشکلم
باید نبض دستاتو پیدا کنم
میون هیاهوی دستای باد
همه زندگیمو فدا می کنم
تا باور کنی این ازم برمیاد
من و تو دو خطیم توو یه امتداد
محاله بتونیم همو قطع کنیم
جدایی برامون یه جور بازیه
بااین که ازین زندگی دلخوریم
نباید بزارم ازم دور بشی
توهم مثل من ازخودت دلخوری
باید نبض دنیاتو پیدا کنم
نباشم ازین لحظه ها می بُری
به عشقت قسم می خورم تا ابد
همه دلخوشی هام همین پنجره س
توو قاب نگاه های زیبای تو
که هر دونه چشمک یه جور فاجعه س
-
سلام جناب سروی عزیز... یه مدتی اگه نبودم پای ترانه هات و چیزی نمیگفتم بخاطر این بود که یا من وقت نداشتم یا شما خوب داشتی پیشرفت میکردی... اما سراین ترانه چرا پسرفت کردی داداشم؟؟؟؟ به حساب چی بذارم این اشتباهات رو؟؟؟؟ حالا عب نداره ایندفه رو میبخشم چون معلم خوبی ام ;)) از شوخی گذشته داداشم ... دومورد قافیه غلط داشتی..قطع کنیم/دلخوریم پنجره س/ فاجعه س فکر میکنم با عجله و تشویش نوشتی که توجهی به ارتباط طولی و عرضی بندها نکردی.... بهر حال برات آرزوی روزگاری خوش همراه با کامیابی رو دارم... به امید ترانه های بی نقصت... @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
مطالب پیشنهادی