خیال می گیره جاتو

 انگار به هم زدم دنیاتو

مشتاق نبودی بمونم باتو

باید ببخشی که شدم نفرینت

تحمل نداشتم نگیرم دستاتو

 

داری پشت سایه ها گم می شی

داره خیال می گیره جاتو

یه سایه ازتو می بینم انگار

می بینم هرشب رویاتو

 

 مث جون کندن بی تونفس کشیدن

داره سخت می گذره بی تو لحظه ها

خونه تنگ میشه نفسم می گیره

انگار له ام می کنن  عقربه ها

 

تموم  خاطره ها رهام نمی کنن

دل تنگ تو امشب یه قلب تنها

توجاده سکوتت مهمونمم نکردی

خواستی تابمونم  توعمق غمها

 

راه نرفتمون و خواستی که من برگردم

ازم چی خواسته بودی که من دریغ می کردم

هرچی عشق تودنیا س به پای تومن ریختم

نخواستی عاشق باشی نخواستی که برگردم

 

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/8074کپی شد!
611
۱۱

  • مریم ص خوب بود =D>
  • حسان.طاهری سجاد گفتنی ها رو گفته...باید کاهای دیگه توهم دید بعد قضاوت کرد...به امید ترانه های بهترت...خووندم...ممنون.
  • يسنامجدري سلام سلمار عزیز زیبا بود
  • عباس پاک بین سلام.زیبا بود موفق باشید.
  • محمد رضا باغیشنی سلام سلماز خانوم منم خوندن "مقاله ترانه چیست...از جناب منوچهری" رو بهتون توصیه می کنم ان شاا.. یه روزی بهترین ها رو از شما بخونم موفق و موید باشید =D> @};-
  • سجاد شکوهی انگار به هم زدم دنیاتو مشتاق نبودی بمونم باتو ان – گار – به – هم – زَ – دَم – دُن – یا – تو (9 بخش شد درسته ) مُش – تاق – نَ – بو – دی – بِ – مو – نم – با – تو ( 10 تا شد درسته ) در نتیجه از نظر هجای مشکل داره ، همیشه شعرتا اینجور هجی کن بعد بیشتر توضیح میدم . ردیف، واژه یا واژه‌هایی که به‌صورت مکرر و بدون هیچ تغییری در آخر بیت‌ها بعد از قافیه می‌آید گفته می‌شود. تعریف قافیه قافیه، قسمت تکرار شونده از کلمه‌هایی است که در نظم و شعر تکرار می‌شود، به شرط آن که قسمت تکرارشونده جزئی از کلمهی قافیه باشد و به آن الحاق نشده باشد. ضمنا اگر کل کلمه و نه جزئی از آن تکرار شود به آن ردیف می‌گویند. آخرین حرف اصلی قافیه را « رَوی » می گویند. به عنوان مثال در کلمات جام، وام، دام، نام و آرام، حرف « م » روی است. «ای نرگس پرخمار تو مست [/] دل‌ها ز غم تو رفت از دست.» قافیه آن از آخر کلمه باشد تا به نخستین حرکتی که پیش از سواکن آن بود. پس قافیهی این شعر دو حرف و حرکتی بیش نباشد و آن سین و تاء است و حرکت ماقبل آن، اما اگر حرف آخرین از کلمهی قافیه از نفس کلمهی قافیه نباشد بلکه به علتی بدان ملحق شده باشد مثلا : «برخی چشم مستشان [/] وان زلف همچون شستشان.» که کلمهی اصلی در آخر این شعر «مست» و «شست» است و«شان» از بهر اضافت جماعت بدان ملحق شده است. قافیهی آن از آخر کلمه باشد تا به نخستین حرکتی که پیش از سواکن حروف نفس کلمه باشد.» انواع قافیه • مترادف: ترادف در لغت به معنی پیاپی شدن است و آن قافیه‌ای است که دو حرف ساکن پیاپی باشد مانند یار • متدارک: تدارک در لغت به معنی دریافتن است و آن قافیه‌ای است که دو حرف متحرک باشد یک حرف ساکن مانند خرد • متکاوس: در لغت به معنی انبوهی است ودر اصطلاح قافیه‌ای است که چهار حرف متحرک باشد و یک حرف آخر ساکن مانند بزنمش • متواتر: تواتر در لغت به معنی پیاپی شدن است و ان متحرکی است که در دو طرفش حرف ساکن باشد، مانند درکش • متراکب: متراکب در لغت به معنی برهم نشستن است و ان قافیه‌ای است با سه حرف متحرک و ساکتی در آخر مانند فکند
  • ملاحت حاجت پور سلام دوست عزیزم شعرت قشنگ بود معانیش قابل درک بود فقط وزن ابیات باهم همخونی نداشت در کل خوب بود :-x