عصر
با سلام.
روز میلاد پیامبر عشق و معرفت رو خدمتتون تبریک میگم.
ممنون از همه دوستایی که منو مورد لطف و محبت خودشون قرار میدن.امیدوارم لایق توجهات و لطف دوستان باشم.
تا حالا بیشتر از دویست تا ترانه گفتم ولی از بین تمومشون پنج تا رو خودم بیشتر از بقیه دوست دارم.
این یکی از همون پنج تاست.امیدوارم خوشتون بیاد.
یه صف رقاصه ی دودی ، سقوط خاکه ی سیگار
سکوت جاری ترین حرفه ، و موسیقی ترین تکرار
یه فنجونِ بلاتکلیف ، تب ماسیده ی چایی
هوا هم مثل من بد نیست ، نشستم پیش تنهایی
هجومت به وجود من ، چه بیرحمانه و نم نم …
چه مستی آوره یادت ، و من – یک دائم الخمرم
یه چشم انداز رویایی ، رو دوش زخمیِ دیوار
یه قاب عکس که ابعادش ، قدِ دنیام شده انگار
گره خوردم به زیباییت ، تو که اصلاً حواست نیس
تو می دونی چیه معنیش ، تبسم با چشای خیس ؟!
توی گرداب این ساعت ، و تُو هر ثانیه غرقم
ببین دوریتو – تیک و تاک ، چه جور می کوبه تُو فرقم
چه تحمیلِ غم انگیزی ، میون ردّ ِ بودن هات
یه عصر خالی از لبخند ، یه عصر خالی از چشمات