گاهی باید …

گاهی باید خون خورد و ساکت بود
گاهی باید با غصه ها سَر کرد
گاهی باید چشما رو محکم بست
گاهی باید تقدیر و باور کرد

گاهی حقیقت مثل معجونِ
معجونِ تلخی که نظیرش نیست
سخته ولی میشه پذیرُفتش
وقتی که راهی جز پذیرش نیست

حال هوای بره ای دارم
وقتی که توو دستای قصابه
امید رفتن توو نگاهش نیست
تنها امیدش کاسۀ آبِ

کوهم باشی طاقت نمی یاری
با کل دنیا جنگ ممکن نیست
توویه جهان موشک و باروت
بردن فقط با سنگ ممکن نیست

گاهی باید تنها تماشا کرد
گاهی باید تنها تحمل کرد
وقتی که از دست تو بیرونِ
اینجا باید تنها توکل کرد

گاهی باید با غصه ها خندید
گاهی باید با غصه ها سر کرد
گاهی باید چشما رو محکم بست
گاهی باید تقدیر و باور کرد

https://www.academytaraneh.com/78176کپی شد!
1011
۱۵

  • نرگس عفراوی سلام . ترانه ی شما رو بی نهایت دوست دارم . وقتی که از دست تو بیرونِ اینجا باید تنها توکل کرد درون مایه ای تلخ داره اما حقیقت خالصه . موفق باشی @};-
  • پگاه دهقاني كار بسيار زيبايي بود لايك تقديمتون @};- @};- @};-
  • بهروز دولت آبادی درود کار بسیار زیبایی بوود ممنونم @};-
  • مجید صادقی سلام شهرام جان خيلي عالي بود واقعا از كارت لذت بردم و كارت رو پسنديدم داداش مرسي
  • امین بهاری زاده سلام ترانه ی بسیار زیبایی بود....آفرین.... =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    • شهرام حقیقی سلام آقای بهاری زاده عزیز چی میشه یکبار بجای ((آفرین)) ،نقاط قوت و ضعف کار رو بگی :-) البته خوشحالم از اینکه هستی مرسی از حضورت @};-
      • امین بهاری زاده سلام شهرام جون بخوای اعتراض بکنی همین آفرین و مشتقاتشو ازت دریغ میکنم ها...بهت گفته باشم.... :-S :"> ;)) از شوخی که بگذریم نقد ترانه یا کلاً یک اثر هنری علم، هنر و زبان شیوا و زیبای مخصوص به خودش را می خواهد که بنده از آن بی بهره ام...به همین دلیل بنده به عنوان یک مخاطب بیشتر ترجیح میدم مشوق دوستان باشم...اگر که برای شما و سایر دوستان دیدگاه هایم تکراری و بی تاثیر شده است به قول شاعر گرامی ناصر فیض عزیز شاید باید شیوه ی سخنم را عوض کنم...البته در نظر دارم اگر که وقت یاری بکند در هر 48 ساعت که ترانه های جدیدی در سایت نمایش داده می شود یک ترانه از یکی از دوستان رو به قلم پُر نقصم مورد نقد قرار بدم تا بلکه این روند یک نواختی دیدگاه های بنده تا حدودی مرتفع بشه...البته آنوقت است که دوست و دشمن ها را بهتر می شود شناخت....نه! ;)) ;)) ;))....در ضمن شهرام جون بنده دوست دارم کار کلیه دوستان رو بخونم و اگه قرار باشه که هر کار روچند خط هم نقد کنم باید لحاف و پتومو بیارم آکادمی و همین جا هم بخوابم داداش...اینجورم که برا خودم مقدور نیست... ;)) ;)) ;)) شاد پیروز و سربلند باشید..... @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • علی اصغر شریفی خیلی زیبا بود تعبیراتتون جالب بود لایک تقدیمتون =D> @};-
  • رحیم ممبنی گرمسیری سلام جناب حقیقی @};- @};- @};- @};-
  • آزاده ربانی سلام ..بسیار عالی بود پیام ترانه تون ..بسیار هم زیبا بود لحن بیان این مفاهیم در ترانه تون .. وبسیار هم عالی ..آفرین .. موفق باشید قربان . =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- =D> :-)
  • مهدی قلی زاده خیلی عالی بود . وقت کردم کارای قبلیتون رو هم میخونم . از 10 نمره 7 میدم . فقط یه نکته : توی این بند : حال هوای بره ای دارم وقتی که توو دستای قصابه امید رفتن توو نگاهش نیست تنها امیدش کاسۀ آبِ به نظرم " امید رفتن " باید به " امید موندن " تبدیل بشه :-) @};- شنگول باشید