شب تنهایی
یه بغض درب وداغون، توگلومه
یه دنیا آه و حسرت، روبرومه
یه جیغ رعب وحشت، توصدامه
یه تاریکی مطلق، پابه پامه
مگه میشه! که رفتن رو بلد شد؟
نمیشه ،ازشب تنهایی رد شد
تورفتی و شروع شد بدبیاری
نمیشه دور شه ازمن بی قراری
تو آروم اومدی توی وجودم
یه عمرو بیخیال غصه بودم
ولی تصمیم رفتن روگرفتی
منو دیونه تر کردی و رفتی
شکستم ازهجوم سردِ غصه
نشستم تو وجود دردو غصه
هنوزفکرتو، دنیامو گرفته
خیالت از شب و روزم نرفته