هر شب …
هر شب کنار پنجره یک مرد
احوالتو با دود میپرسه
قرصاشو هر شب دور میریزه
از وقتی که پشتش به تو قرصه
…
هر شب کنار پنجره این مرد
سیگار بهمن میکشه با آه
گم میشه توی آسمون شب
زل میزنه تنها به چشم ماه
…
دل بسته به لبخند تو عکست
اما وجودش خسته از تکرار
آرامشو هیجا نمیبینه
سیگار هی سیگار هی سیگار
…
درداشو می ریزه توی چشماش
یادش میاد وقتی نگاهت رو
هر شب به زور گریه میخوابه
شاید ببینه روی ماهت رو
…
یک عمر با بغض و غم و حسرت
بیخوابیاشو زندگی کرده
کی گفته خوب نیس، گریه واسه مرد
مردی که گریه میکنه مرده
…
هر شب کنار پنجره یک مرد
چشم انتظارت مونده برگردی
هی قرص ماهو میخوره با اشک
وقتی که میدونه پر از دردی
…
هر شب کنار پنجره یک مرد
با فکر تو میمیره تو خونهش
هیشکی به فکر این جنازه نیست
تابوتشو میذاره رو شونهش