" راز سر به مهر "
من توی تشــنــگی دل،طعـــــم اشکـــــاتو چشـیـدم
باورت نمیشه، اما، توی هر پود وجودم، نقش تار تو رو دیدم /
منو با خودت صــدا کن ، وقتی آیــنه رو به رو ته
وقتی ما رو به صعود( ُ ) من و تو رو به هبوطه /
هنوزم دست خودم نیست که بخوام از تو جدا شم
تو یه راز سر به مهری که می خوام با تو رهــا شم/
تو (:u) غزلواره ی چشمات ، شعر شـــبنم ســکوته
من رو (:u) اشکات تاب خوردم، که نگام خیس وضوته /
من نــه عاشق وصالم، نه تو رو نـزدیک دیدن
رفتن و مشق تماشاست، آرزوی این دل من /
هرچقدر که دور باشی، تو چشات رنگ نگامه
هرچقدر که می نویسی، قلمت،حزن صدامه /
حجتی بالاتر از این واسه هم رویا شدن نیس(ت)
گرچه راه ما موازی، راهی جز جدا شدن نیسـت /
سال ۸۷