حریر صبر و رویا
تو مث یه سرپناهی
تو ی شب گریه ی بارون
شوق پرواز یه روحی
توی هر شام غریبون
تو مث تب شکفتن
توی التهاب نوری
توی جاده ی رسیدن
تو برام عین عبوری
تو مث لبخند آینه
روشنی بخش نگامی
توی تکرار دو راهی
منجی بغض چشامی
گم میشم تو شهر رویات
وقتی با خدا می خونم
تو دلت قد زمین نیس(ت)
اینو تنها من می دونم
من اگه خاکسترم شم
تا ابد لبخند چشمم، رو نگاهت یادگاره
تو خودت می دونی، قلبم
روی سایه ات موندگاره
خط بزن شب سیاهو
با طلوع هر نگاهت
نذار این خسته بمونه
تا همیشه چش(م) به راهت
با حریر صبر و رویا
روحمو تازه نگهدار
منو به شگفتی عشق
منو به معجزه بسپار
من اگه خاکسترم شم
تا ا بد غبار دستام روی شونه ات یادگاره
این همون حس غریبه
که رو سایه ات موندگاره
این دومین ترانه ایه که تو زندگیم گفتم برام خاطره انگیزه …