غرق تا لبِ مرگ

غرق تا لبِ مرگ
رفته بودی توی دریا ، تو شنا بلد نبــودی
نفست گرفته در آب ، رخ تو زده کبودی
***
بی خبر به سوی گودی ، دل و جانِ خود کشیدی
تو دلِ رودِ عمیقی ، تو خطر خودت پریــــــدی
***
مرگ رو در انتظارت ، زیر موجِ آبِ سنگین
می خروشد رد پایش ، بدنت کشیـده پایین
***
دست و پا زدن چه سختِ ، نشنیدم اون صدایت
زیر آبِ صافِ بستر ، بسته شد چشم و ندایت
***
همش تقصیرِ تو بوده ، جاهای غرق تو گشتی
نمی بخشم اون خطایت ، اگه رفتی بر نگشتی
***
تو بریدی نفست رو ، یا که تقدیرِ خــــدایی
چراغ قرمز خطر شد ، توی یک لحظه جدایی
***
وقتی برگشتی پشیمون ، تو دلت تنها می شینـم
چرا می لرزی عزیزم ، بی تو من سختی می بینم
***
مدیونِ اون مردِ دریا ، کشیده تو رو به زودی
اگه اون نبوده جونم ، تو الانش مرده بــودی
***
خدایا شکرت همیشه ، ازنجاتِ پسرم رو
گردشِ تلخی کشیدم ، در عذابِ ِ دلبرم رو
***
کاشکی خودم می میرم ، می روم چو خاکِ پایت
تو باید زنده بمونی ، دل و جونم شد فدایــــــت
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) ۱۵/۰۶/۹۲
روز غرق شدن فرزندم موسی که ۵ دقیقه زیر آب مانده
و خداوند عمر تازه ای به او بخشید خدایا شکرت.

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/75135کپی شد!
776
۱۰