دلواپسی

دلواپسی
نیا نیا غریبم و بی خونه ام نیا نیـــــــا
خدا خدا تو ساحلِ غم ها شدم رها رهــا
قایقم و شکستی رو شنای ســـــــرد
نمی دونی موجِ ستم باریده لحظه ی جـدا
***
برو برو از آسمون غم مـی باره
برو برو بارونِ نم نم می بــاره
شهرِ تماشای حسودانم شـدی
برو برو رو چشت شبنم می باره
***
خسته شدم از این شبایِ تکــراری
همش شادی و من تو اوج بیمــاری
به یادِ تو سرودم اون ترانه هـــام
هر دو تامون اسیرِ درد و غمخواری
***
یادت باشه آتیش زدی قلب و تنــــم
یادت باشه قصدم نبود دل بکنـــــم
وسوسه هات شعله زده کبریت و چوب
کبودی هاش بیا ببین رو بدنـــــم
***
دلواپسی بی فایده رنگی نداشــــت
خونه ی دل بی تو دیگه زنگی نداشت
تنهای تنها موندم و برگ و قلــــم
پایان راه دیگه برام ننگی نداشــت
***
رفتی ولی گریه دیگه جایش نبـــود
پشیمانی مزه ی زیبایش نبـــــود
واسه دلم چترت شکسته زیر برف
با هر زبون عشقِ تو معنایش نبود
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) ۱۰/۰۶/۱۳۹۲

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/74640کپی شد!
649
۸