☼ الفبای جدایی ☼
اختیار گریه هام دستم نیست
این روزا خسته و بی انگیزم
گلایی که بعد تو پر پر شد
روی قاب عکس تو میریزم
رنگ انتــظار چشمای مـــن
متمایل به غروبـــــی تلخـــه
عکس این عقربه ای که خوابید
داره چشمام پیِ تو می چرخه
دل ماتم زده زندونـــی شد
تو الفـــبای جدایی تنهــــاس
یه روزی قهقهه ی خندم بود
ولی الان شده اشکام حساس
غما جای تو به من خندیدن
مرگ و هر لحظه کنارم دیدن
حتــی دیــــوارای خونه امروز
به جدا کردنمون تـــن میـــدن
همه ی خاطره های دوورو
تو دل ایــــن خونه جا میزارم
شاید یک روزی بخوای برگردی
میــــــرم امــــا درو وا میـــزارم