(( بچه های نارنجک…! ))

(( بسم الله الرحمن الرحیم ))

تقـــــدیم به بچه های مصـــر ،سوریه ،غـــزه و همه ی کودکانی که رویاهایشان را جنگ سوزاند…:-(

زندگی انتخاب خوبی نیست…
بین تبعید و مرگ تدریجی
زندگی مثل مست کردنه و
تکیه دادن به بااااااااد از گیجی!

مث تبعیدِ یه ترانه ی تلخ
به سکوتِ یه دفترِ پاره س
وقتی هرشب بجای لالایی…
تووی گوشت صدای خمپاره س!

مث فریاد بی اراده ی تو
موقع دیدن هلی کوپتر…
زنگِ تاریخ زیر لب گفتن
تُــــــف توو روح کثافت هیتلر!

مث وقتی که بغض کردی ولی…
چادر مادرت گلـــــی باشه
گور گهواره میشه وقتی توو…
کشورت جنگ داخـــلی باشه!

وای از لحظه ی تولد مرگ
تووی چشمای سبز یه تروریست…
وای از اون مادری که می فهمه
یکی از تیکه های بچه ش نیست…

وای از احساس تلخ سرگیجه…
وقتی می پاشه رووت خون پدر
وااااای از جای مشت روو صورت
گریه کردن با گاز اشک آور!

وای از انفجار نارنجک…
وقت بازیِ بچه های محــــل
زنده زنده سوزوندن مردم…
پیش چشمای سازمان ملل!

وقتی تو زیر تانک خوابی من
روو یه مبل بزرگ می شینم!
تووی ال ای دی چهل اینچم
بی کسیتو درشت می بینم!

وقتی رویای بچگانه ی تو
زیر پوتین مــــرگ می میره…
فکر اینم که تووی فـ.یـ.س بوکم
جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟!

حالا که زندگیِ تو وقفِ…
شکم گنده ی تل آویوه
بذا(ر) کر شـــــه گووشای تاریخ از
جیغِ نوزاد یه زنِ بیـــــوه!

سر بذار رووی زانوی پاییز
تا که موهاتو بـــــاد شونه کنـــه…
بذارش روو درخت زیتون تـــــا
توو کــــــلاهت پرنده لــــونه کــــنه

____________
______
___

آرامشی از جنس حضور همیشه حقیقی خــــدا نصیبتان…

https://www.academytaraneh.com/73725کپی شد!
1988
۱۰۶

  • امیرعلی تاج زندگی انتخاب خوبی نیست… بین تبعید و مرگ تدریجی زندگی مثل مست کردنه و تکیه دادن به بااااااااد از گیجی! مث تبعیدِ یه ترانه ی تلخ به سکوتِ یه دفترِ پاره س وقتی هرشب بجای لالایی… تووی گوشت صدای خمپاره س! مث فریاد بی اراده ی تو موقع دیدن هلی کوپتر… زنگِ تاریخ زیر لب گفتن تُــــــف توو روح کثافت هیتلر! مث وقتی که بغض کردی ولی… چادر مادرت گلـــــی باشه گور گهواره میشه وقتی توو… کشورت جنگ داخـــلی باشه! وای از لحظه ی تولد مرگ تووی چشمای سبز یه تروریست… وای از اون مادری که می فهمه یکی از تیکه های بچه ش نیست… وای از احساس تلخ سرگیجه… وقتی می پاشه رووت خون پدر وااااای از جای مشت روو صورت گریه کردن با گاز اشک آور! وای از انفجار نارنجک… وقت بازیِ بچه های محــــل زنده زنده سوزوندن مردم… پیش چشمای سازمان ملل! وقتی تو زیر تانک خوابی من روو یه مبل بزرگ می شینم! تووی ال ای دی چهل اینچم بی کسیتو درشت می بینم! وقتی رویای بچگانه ی تو زیر پوتین مــــرگ می میره… فکر اینم که تووی فـ.یـ.س بوکم جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟! حالا که زندگیِ تو وقفِ… شکم گنده ی تل آویوه بذا(ر) کر شـــــه گووشای تاریخ از جیغِ نوزاد یه زنِ بیـــــوه! سر بذار رووی زانوی پاییز تا که موهاتو بـــــاد شونه کنـــه… بذارش روو درخت زیتون تـــــا توو کــــــلاهت پرنده لــــونه کــــنه =D> @};- حس قشنگتون ستودنیه =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};-
  • فرید بهرامی بسیار تاثیر گذار ممنون! @};-
  • آناهیتا جمشیدی مقدم آفرین آفرین خیلی زیبا بود، همه چیز عالی @};-
  • فروغ تاجيك سلام حميده عزيز بعد از مدت ها برگشتم و واقعا هنوز نميتونم با اين فرم جديد سايت كنار بيام :-? واقعا كارت زيبا بود شايد ترانه ت يه تلنگر بزرگ بود بهم زياده گويي نميكنم ميرم كه ترانه رو دوباره بخونم فقط لذت بردم همين سپاس @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام فروغ جان چقد خوشحالم كه دوباره به جمع هم ترانه ها برگشتي :-x :-x منم بعداين همه مدت هنوز نتونستم كناربيام ;)) ;)) ممنونم كه اندوه نهفته در واژه هاي منو درك كردي دوست خوبم @};- @};- ((خوشــبخــتي نصيـــبتان))
  • نیلوفر محمودی دوستش داشتم.زیاد بذارش روو درخت زیتون تـــــا توو کــــــلاهت پرنده لــــونه کــــنه...
  • نیما پیر باوقار نمیتونم چیزی بگم فقط پیام گذاشتم که بگم پای ترانه بودم اما ترجیح میدم جای نوشتن دوباره بخونم این ترانه رو شاید هم بهد از اون مجدد بخونم و شاید باز هم بعد از اون و.... @};- @};- @};-
  • سامان جاويدان تقدیمی خوبی بود لذت بردم لایک =D> @};-
  • مهدي كيارستمي انقدر تصاويري كه توو ترانتون بود با احساس و هنرمندانه بيان شده بود كه دلم نيومد با اينكه به لحاظ سياسي با بخشي از ترانتون موافق نيستم به زيبايي هنرتون سر تعظيم فرود نيارم... درود بر شما بانوي هنرمند =D> =D>
    • حمیده سادات غفوریان سلام آقاي كيارستمي نظر لطفتونه ، زيبايي درنگاه شماست دوست گرامي :-) من متوجه نميشم چرا شما و چند نفر ديگه از دوستان از اون مصرع اين برداشت رو داشتيد :-/ من دارم راجع به سوريه صحبت مي كنم و اين مسئله به سياست داخلي ايران ارتباطي نداره [-( . مفهوم اون مصرع كاملن روشنه و همه ميدونيم كه وقتي صحبت از يك تروريست چشم سبز ميشه منظور تروريست تربيت شده در كردوم مليت و كشوره :-) ممنونم از حضور وتامل شما @};- @};- ((خوشبختي نصيبتان))
  • laleh ramezanian وای از لحظه ی تولد مرگ تووی چشمای سبز یه تروریست… وای از اون مادری که می فهمه یکی از تیکه های بچه ش نیست… زیبا نوشتی @};-
  • عماد بهاری @};- With silent words we call the night To bring you sleep & dry your eyes To bring you dreams & free your minds When every hope has gone, we hold on http://film.tebyan.net/newindex.aspx?pid=150314&musicID=124685
    • حمیده سادات غفوریان با واژه های خاموش شب را صــدا می زنیم تا خواب را به چشمان شما دعوت کند... و اشک چشمان شما را پاک کند. تا برایتان رؤیـا بیاورد و خاطرتان را آسوده کند... وقتی تمام امیدها ازمیان رفته اند، ما بازهم ادامه خواهیم داد.... سلام آقای بهــاری گرامی خوشحالم همدل این درد هستید. وممنونم از لینک آهنگ زیبای سامی یوسف که انعکاسی از همین درده.... @};- @};- ((آرامـــش نصیـــبتان))
  • پریسا عبداله زاده وقتی تو زیر تانک خوابی من روو یه مبل بزرگ می شینم! تووی ال ای دی چهل اینچم بی کسیتو درشت می بینم! وقتی رویای بچگانه ی تو زیر پوتین مــــرگ می میره… فکر اینم که تووی فـ.یـ.س بوکم جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟! .............. سلام حمیده جان عالی بود... ممنون به خاطر این ترانه ی زیبا، پر از تصویرسازی های ناب و واقعی @};- @};- @};- @};- @};- به امید روزی که سراسر دنیا پر از صلح و دوستی باشه @};- @};- @};- دل دریایی ات پر از امید و آرامش باشه بانو @};- @};- @};- :-) :-x
    • حمیده سادات غفوریان سلام پریسای عزیز ممنونم که درداین ترانه رو باقلـبتون لمس کردید. منم دعا می کنم جنگ و اختلاف وناامنی درجهان جاشو به عشق و آرامش وهمدلی بده انشاءالله ... حضورتون باعث دلگرمیه @};- @};- ((سعــادتمند باشیـــد))
  • بهارناز اویسی سلام حمیده عزیز بسیار زیبا و تاثیر برانگیز بود @};- @};- @};- احساستون قابل تقدیره =D> =D> =D> یکی از زیباترین ترانه های اکادمی @};-
  • مرتضی مهرعلیزاده سلام حمیده سادات عزیز... واقعا فقط میتونم سکوت کنم و زمزمه کنم این تراته رو..مانا باشی دوست عزیز فک کنم اخر شدم.. ;)) نبود کسی دیگخه!!! :-))
    • حمیده سادات غفوریان سلام آقای مهرعلیزاده اشکالی نداره گاهی تنها رسیدن کافیه دیرو زودش چیزی از لطفش کم نمی کنه :-) ممنونم از حضور پرمهــرشما @};- @};- ((آغـــوش خـــداونـــد سرپنـــاهــتان))
  • سامانه صفایی وقتی تو زیر تانک خوابی من روو یه مبل بزرگ می شینم! تووی ال ای دی چهل اینچم بی کسیتو درشت می بینم! =D> وقتی رویای بچگانه ی تو زیر پوتین مــــرگ می میره… فکر اینم که تووی فـ.یـ.س بوکم جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟! :( سلام به حمیده سادات نازنینم..... تا به الان فک میکنم بار چهارم یا پنجم باشه که اومدم سر این ترانه و کامنت بذارم... ولی هربار بغض عجیبی گلومو میگرفت ، یا بهتره بگم مثه یه سدّ ِ ترک برداشته ای منتظر یه تلنگر بودم تا درهم بشکنم، اشک بریزم و خالی شم........ :-( :-( اما خالی نشدم که هیچ ،افسوس و حسرتی هزار ساله، یه رویای سردرگم ِ از هم پاشیده تمــوم وجــودمو گرفت.... برای تو که در نقطه ای از زمین مینویسی و برای من که در جایی از زمان میخونم کاش مرهمـــی بـــــــــود، کاش درمـــونی بود برای درد ِتمـــوم اون آدمــــا....... ولی در کنــار همه ی اینهــا ازت قدردانی میکنم و ممنونم که رسالت شاعرانگی تو بجا آوردی.....آآآفریـــن @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام سامانه ی مهربونم آدمهایی که بلدن برای کسی به غیر از خودشون هم گریه کنن، آدمهای مقدسی هستن... نمی گم خوشحالم که ترانه م قلبتو لرزوند چون هدفم لرزوندن دل کسی نیست ... اما ازت ممنونم که میفهمی دردهایی رو که خیلی ها با چشم باز نمی بینن... :-( :-S :-S :-( منم توی این دعاهای صادقانه با تو همدلم.... من ممنونم که با چشم و گوش باز و یک بغل احساس بی آلایـــش کنارم هستی دوست خوبم @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- ((روزگــارتان آفــتابی))
  • سمر گرامی سلام خاتون ترانه های درد و تلنگر واقعاً نمی دونم چی باید بگم در محل کارم خوندم شعرت ُ . جلوی ِ این همه دانشجو که اطرافم می پلکن واسه انتخاب واحد... اشک های بی اختیارو پاک کردم با بغض خوندم این مصیبت روزهای درد و سیاهی هم نوعان بی گناهمُ قلبم سخت فشرده شد. ترانه ی زیبایی بود با تصویر سازی عالی تمام صحنه هارو زندگی کردم بانو آفرین به شما و این حس لطیف عاشقانه عاشقانه از این جهت که با عشق به این سوخته دلان ، ترانه را از عمق وجودت سرودی کاملاً مشخص است که قلباً این ترانه را گفتی که این همه قلبم و تکون داد ممنونم ازت خاتون لبریز از لبخند روزگارت لبالب از بوسه ی خداوند ، دنیا... @};- @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام سمـــربانوی عزیزم می دونی... همیشه گفتم درک کردن دردهای دیگران قلب بزرگی می خواد... باید برگزیده باشی تا با دیدن اشک کسی گریه ت بگیره... باید فطرتت شیشه ای باشه و می دونم که شما بی شک قلب پاک و بزرگی داری که جلوی این همه چشم کنجکاو ، غم و اندوه هم نوعانمونو گریه می کنی =(( :-S :-( :-( قدر دل پاک و فطرت زلالتونو بدونید سمر عزیزم :-x :-x =D> =D> ممنونم که همدلم هستید @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- ((خوشـــبخــتی دوجهــان نصیــبـتان))
  • سعیده پورمحمد حميده ي عزيزم،منو ببخش كه در برابر عظمت و زيبايي اين ترانه نمي تونم چيزي بگم! ترانه رو سر بلند كردي بانو! درود بر تو و احساس و قلمت. بدرخشي گلم. @};- @};- @};-
  • فهيمه فيروزيان سلام. بانو هرچقد تغریف و تمجید بشه از این ترانه. بازهم کمه.. اشکمونو که درآوردی با تصویرسازی فوق العاده و محشرت. وقتی می خوندمش بارها خوندم البته. خیلی دوس داشتم با صدای سیاوش قمیشی اینو بشنوم @};- =(( هزار لایک @};- @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام فيروزه ي عزيزم كاش به جاي تعريف تمجيد درك بشه... :-( :-( خوشحالم كه عمق اندوه شاعرانه ي اين دلنوشته رو درك كردي ممنونم از محبّت بي دريغت دوست خوبم @};- @};- (( آرامش نصيبتان))
  • سید ایمان پورحسینی درود :-) @};- خانم اجازه، ما یه سوال داشتیم، خانم چرا این آقا تروریسته باید چشماش سبز باشه؟ حالا نمیشه قهوه ای باشه خانم؟ :-)
  • امید منتظری به جرات میتونم بگم از نظر من بهترین کارتون بود آفرین به شدت تاثیرگذار بود پسندیدم
  • علی یاری زندگی انتخاب خوبی نیست… بین تبعید و مرگ تدریجی زندگی مثل مست کردنه و تکیه دادن به بااااااااد از گیجی! از زیباییش هرچی بگم کم گفتم
  • مریم سپید سلام حمیده جان، کار خاص و زیبایی بود..صحنه های خشن دردآور رو خیلی زیبا به تصویر کشیده بودی... ولی تعبیر چشمای سبز و تروریست جالب نبود... =(( حداقل به من که چشام این رنگیه خیلی برخورد [-( =(( ولی درکل عالی :-) موفق باشید @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام مريم عزيزم من واقعيتهاي تكان دهنده و دردآوري رو به تصوير كشيده بودم :-( :-( :-S :-S عزيزم منظور من از چشم سبز اصلا چيزي كه شما برداشت كرديد نبود... چشم سبز يه نشانه ي بوميه كه نميخواستم مستقيم بهش اشاره كنم . خبر نداري مامان خودمم چشماشون سبزه ... اگه منظورم توهين به چشم رنگيهاي عزيز بود كه الان دوتا ماهيتابه ي نچسبو توو سرم خورد كرده بود ;)) ;)) ممنونم از حضور مهربونت @};- @};- (( روزگارتان عسل))
  • هانیه سیدمردانی سلام موفق باشید ممنون از حس بینهایت زیبای شما @};- =D>
  • محمود فراهانی سلام خانم غفوریان @};- دست مریزاد عالی بود ممنونم از این ترانه =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> @};-
  • فریبا رستگار سلام حمیده سادات خیلی خیلی عزیزززم :-x :-x چقدرمن تفکرتون رودوست دارم،چقدر جهان بینیتون رو دوستدارم وچقدر شعراتون رو دوست دارم. خیلی درد داشت،امروز داشتم عکسای این جنایت رونگاه میکردم،به خدا خیلی دیدن این تصاویر سخته،درک کردنشون ونوشتن ازشون خیلی سخته.....وای از اون مادری که می فهمه،یکی از تیکه های بچه ش نیست :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( وقتی تو زیر تانک خوابی من روو یه مبل بزرگ می شینم! تووی ال ای دی چهل اینچم بی کسیتو درشت می بینم! وقتی رویای بچگانه ی تو زیر پوتین مــــرگ می میره… فکر اینم که تووی فـ.یـ.س بوکم جسدت چن(د) تا لایک می گیره،جداازهمه ی بندااین دوبند خیلی ضربه زنندست. ممنون از حس همدردی وتفکرتون. :-x :-x :-x :-x :-x
    • حمیده سادات غفوریان سلام فريبا جااااااااااااااااانم :-x :-x :-x :-x ممنونم عزيز دلم خوشحالم كه جهان بيني مون انقدر باهم نزديكه :-) والبته درعين حال غمگينم... چون با نگاه من ديدن گاهي خيلي دردآوره ... خيييييييييييييييييييييييييييييييلي :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( وقتي ما از ديدن تصاوير عكسهاش انقدر به هم مي پاشيم ببين كساني كه هرروز وهرلحظه شاهد عيني اين دردهان چه حالي دارن؟!!!!! :-( :-( :-( :-( :-( فقط از خدا ميخوام به دادشون برسه ... :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( ممنونم از اينكه هميشه كنارم هستي رفيق! @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- ((خوشبختي دوجهان نصيبتان))
  • سهیل پیلتن درود خانم غفوریان عزیز ترانه خوبی بود بسیار از خواندنش لذت بردم هر چند تلفیق تووی چشمای سبز یه تروریست… رو زیاد دوست نداشتم چون به نظرم چشم سبز مشخصه ثابت و قابل قبولی برای بیان تروریست نیست به امید جهانی بدون جنگ سپاس @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام آقاي پيلتن خوشحالم كه درد من رو لمس كرديد. درمورد چشمهاي سبز من ازاين مشخصه به عنوان إلماني فقط براي تروريست استفاده نكردم... منظور ديگه اي داشتم كه آقاي صبوري بهش اشاره كردن... چشم سبز يه نماد براي رسوندن يك مفهوم خاصه.... ممنونم از حضور ودعاي قشنگ شما @};- @};- ((جهان تان آرامش باران))
  • فریبا سید موسوی ای کاکای عرب شنیده ام از تعصب تو از غیرتت اما من درسرزمین غزه جائیکه همه اش درآتش است امروز درانتظارتوام تا فردای مرا اززیر یوغ استعمار آزاد سازی مادرم درگوش من قصه ها دارد گوید از نیاکان من وتو فردی بنام عمر بود خطاب لقبش بود وهم عادل بود ازمدینه برای رهای اجداد من آمده بود گویند درآنزمانش نه نفت خام بود نه طیاره ای باربر نه دلاروپوند اما ازهمان اقصی زمین به این اقصی آمده بود اما امروز من می شنوم که نفت خامت پخته شده درماشین ها انداخته شده همه ساکت را به چرش درمیاورد اما ضمیر خودت هنوز ساکت است هرروز از ماه واره اشکان جاری مرا به نظاره می نشنی با دستر خوان پر ازهرنعمت بااولاد های شیرینت ازآن نعمت خدا داد بهره مند می شوی اما من دراین گوشه نزدیک مانند همسایه دست راست حتی ازبوی آن نعمت محروم هستم ای کاش که به این هم بسنده می شد ای کاش که فقط راه ها مسدود می شد اما می بینم که ضمیر ها هم مسدود است گوش های شنوا هم کر چشم های جهان همه کور دل های انسانیت همه بسته لبه ها همه مهرند اما من این جا با این سنگ فلخمان سرزمینیکه بجزازآسمان سقف ندارم وبجز ازمین فرش باتن لرزان استاده ام اما دشمن به من تروریست خطاب می کند مراحتی ازسنگ زمینم محروم کرده است تا مبادا به آن چشم آنرا کور سازم وای ما مای عجم ازتو هم گله ای دارم زیرا ازاجداد توشخصی بنام صلاح الدین بود کسی که صلاح امت دردست او بود اجداد مرا نجات داد سرزمین مرا بازگرداند سرنوشت نیاکان من را تعیین کرد اما امروز توهم درغفلت استی ضمیرت مانند ضمیر کاکای عربم یکجا دربستر ذلت مرده است من این جا زیر پای قوی ترین دشمن درقوغ آتش ودود مانند فولاد آب می شوم کلبه ی ویرانه ای من ویرانه تر می شود به تو ای عرب به تو ای عجم به تو ای انسان یک عرض دارم ازاین که قطعه ها گوشت من ازطریق پرده های تلویزیون راحتت را کمی اگر ناراحت ساخته باشد مرا ببخش چون این کار ناخواسته صورت گرفته صورت برداران جهان بدوان اجازه این کار را کرده اند اگرمن زنده می بودم نمی گذاشتم خیال راحتت را به این آسانی بدون موجب بدون پرسان بدون احساس ازراحت بیندازم چون خوب می دانم که ضمیر انسانیت مرده است کار ازکار گذشته است فلسطین واصلاحدین می گوید اما دراین جهان پهناور عجب هم بیم دارد عرب هم بیم دارد حتی آنروزگاری که از لابلای منبر ازگنبد مسجد صدای دعای قدس بگوش می رسید آن هم امروز ساکت است عاجز است مبدا که اسرائیل با همدستان خود این دعاطلب را درلیست ترورست یکجا با من شامل نساز حمیده ی عزیزم ..استاد بزرگم دستای پر از عشقتو غرق بوسه می کنم .و هزار بار برات دست میزنم ..مرحبا به این ذوق و اندیشه .آفرین به این همه احساس مسئولیت و ممنون که رسالت شاعری رو در نظر داری و به این زیبایی دردها و زخمهای عمیق رو شعر و ترانه می کنی ..تو بی نظیری عزیزم ..بهت افتخار می کنم .. =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x :-x @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان به تو ای عرب به تو ای عجم به تو ای انسان یک عرض دارم ازاین که قطعه ها گوشت من ازطریق پرده های تلویزیون راحتت را کمی اگر ناراحت ساخته باشد مرا ببخش چون این کار ناخواسته صورت گرفته صورت برداران جهان بدوان اجازه این کار را کرده اند اگرمن زنده می بودم نمی گذاشتم خیال راحتت را به این آسانی بدون موجب بدون پرسان بدون احساس ازراحت بیندازم :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( سلام فريباي مهربونم دلم ميخواد يه قرن بشينم و پاي دردنامه كه از زبان يك افغان براي يك كودك فلسطيني نوشته شده زااااااار بزنم . بي نظير نگاه ژرمهروعميق ودل درياي توئه رفيق. ممنونم كه مي فهمي.... :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( ((هرآنچه نامش خوشبختي است نصيبتان))
  • امیر حسین فلاحی آرامش؟ :< مگه میشه آرامش داشت ؟ خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا :-( :-( :-( :-( عالی بود :-( :-( :-( :-( ساعتی گریه ... برای چشمانی که خواب حرام است به آنها
    • حمیده سادات غفوریان درود آقاي فلاحي واقعا خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( :-( گاهي وقتا هيچ چيزي جز گريه براي دردهات التيام بخش نيست :-( :-( متشكرم از همراهي شما @};- @};- ((سرنوشت تان بهشت))
  • محمد رضا باغیشنی درود خانم غفوریان گرامی ترانه ی به روزی بود.و سراسر دردو غم امیدوارم هر چه سریعتر آرامش به این سرزمین ها برگرده @};-
  • احمداکملی وای از لحظه ی تولد مرگ تووی چشمای سبز یه تروریست… وای از اون مادری که می فهمه یکی از تیکه های بچه ش نیست… آخ آخ آخ @};- سلام خانوم خیلی زیبا و غمبار بود. خدا به همه ی ما کمک کنه @};-
  • صادق شيخي وقتی تو زیر تانک خوابی من روو یه مبل بزرگ می شینم! تووی ال ای دی چهل اینچم بی کسیتو درشت می بینم! =D> وقتی رویای بچگانه ی تو زیر پوتین مــــرگ می میره… فکر اینم که تووی فـ.یـ.س بوکم جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟! متآسفانه مد شده و من اصلا اين مسئله رو درك نميكنم كار قشنگي بود.تصاوير خيلي خوب و قابل لمس بودن..شخصا معتقدم اين ترانتون از آرامش و محجوبيت بيشتري نسبت به بعضي از كاراي ديگه تون برخورداره..موفق باشيد :-) =D> @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام آقاي شيخي بدعت بسيار تلخ وناپسندي پايه گذاري كرديم... و دردا كه هرروز هم داره فراگيرتر ميشه... :-( :-( خوشحالم كه با اين برگ از دردهاي من ارتباط برقرار گرديد. متشكرم از همراهي شما @};- @};- ((سعادت نصيبتان))
  • هادی صمدپور درود و عرض ادب خانوم غفوریان عزیز بسیار زیبا و از همه زوایا به این غم پرداختید @};- مرسی ازتون @};- بسیار اموختم @};- موفق و موید باشید الهی @};-
  • آزاده ربانی سلام .. بسیار عالی خانم غفوربان عزیز.. همه چیز بجا و زیبا استفاده شده و البته که بسیار هم تاثیر گذار. =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
  • لیلا یزدی نمیدنم به خاطر این ترانه فوق العاده باید تبریک گفت یا تسلیت ؟ :-( فقط میدونم خیلی خوب گفتین ... @};-
  • محمدرتا ضحرابی بدرود @};- نه اشتباه شد ببخشید درود ;)) @};- @};-
  • مهدي دمي‌زاده سلام دوست خوبم... اینکه هنوز دغدغه هایی از این دست داری قابل تقدیره خوشحالم که دوستانی از این جنس دارم @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام آقاي دمي زاده بدون ريا و تظاهر ميگم نوشتن از دردهمنوعانم فقط دغدغه ي من نيست رسالتمه ... وظيفمه... كه البته خيلي وقتا درانجامش قصور كردم :-S =(( :-S =(( ممنونم از محبّت شما @};- @};- ((جهان تان بهشت))
  • نرگس ادهمی به شدت تحت تاثیر این ترانه قرار گرفتم =(( ..انگار توی این مدت دلم همچین چیزی میخواست.. @};- همدردی با بچه های پاک و معصوم این کشور ها اونم از جنس ترانه @};- ..واقعا که تکان دهنده بود.. =(( حمیده جون منم مثل معصومه عزیز با تغییر اسمت از حمیده به پدیده موافقم البته ;)) ..بس که قلمت حالت و حست همه چیزت بکر و تازه اس و صد البته حرف دله! @};- @};- @};- ارادتمند خودت و کارای زیبا و پر مفهومت هستم.. همیشه.. @};- @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام نرگس عزيزم :-x :-x خوشحالم كه تونستم درد عميقم رو تا حدودي بهت منتقل كنم :-( :-( ايم ترانه كوچكترين كاري بودكه ازدستم ساخته بود :-( :-( :-( ممنونم از حضور هميشگي و مهربانت دوست من @};- @};- ((بهشت نصيبتان))
  • امین شیخی سلام خانم غفوریان ترانه واقعا عالی بود =D> =D> =D> @};- @};- @};- ممنون از اینکه چنین فیلمی رو به تصویر کشیدید =D> =D> =D> @};- @};- @};-
  • علی قانع سلام خانم غفوریان.....واقعا ممنون از این همه زیبایی =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> چیزی نمیشه گفت :"> وقتی رویای بچگانه ی تو زیر پوتین مــــرگ می میره… فکر اینم که تووی فـ.یـ.س بوکم جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟! =D> =D> =D>
  • عليرضا عباسي سلام خانوم غفوریان تنها چیزی که می تونم بگم اینه =D> =D> =D> زیبا بود و تاثر آور =D> @};- @};- @};- @};-
  • آیدین صبور درود بر شما واقعن اول از همه در حد یک نظر و یک پیشنهاد. کاشکی تقدیم ترانه رو برای پایان کار قرار بدهید و اجازه دهید مخاطب با خود ترانه هرجور که می خواهد ارتباط بگیرد. و بعد از درست درآمدن حسش کیف کند. دوم اینکه تحلیل من روی این ترانه پیش از خواندن نظرات دوستان نوشته می شود، برای اینکه برداشت شخصی تری داشته باشم. پس اگر حرفها تکراریست پیشاپیش معذرت. و اما ترانه شما. خیلی سخته در موردش حرف زدن. خیلی وقت بود که با خواندن نوشته ای اینقدر تحت تاثیر قرار نگرفته بودم و گیج نشده بودم. ترانه شما ترانست. ترانه امروز. ایجاز در این اثز کاملن قابل لمسه. با هر مصرعی تصویری رو در ذهن من روشن کرد و در کنارش تصاویر دیگری داشتم که دور از تصویر اصلی نبود و بود. در همون مصرع اول شوک مورد نظر نویسنده وارد اثر می شه. " زندگی انتخاب خوبی نیست" و سوالها شروع می شود. چرا، چگونه و در مقابل چی؟ در مقابل آوارگی و هم ذاتش مرگی که کم کم اتفاق خواهد افتاد. تلخه، گزندست. حتی خشن هم هست. همان حرف های ایستاده مردن و به زانو زندگی نکردن شاید. ولی منظور نویسنده این نیست. چون بر خلاف حرفی که می زنه می خواد زندگی رو به تصویر بکشه. زندگی مثل مست کردنه وو تکیه دادن به باد از گیجی. از رئالیسم جدا و وارد دنیای ذهنی سراینده می شود. تصویر این بیت برای من یکی از همان آوارگانیست که در بالای تپه ای با چشمانی به گود نشسته از فرسنگ ها دور تر از خانه به خانه نگاه می کند و آن را می بیند. و بعد تعهد شاعر است به ترانه و کاری که انجام میدهد. هنوز در دنیای ذهنی خودش است. چه چیز برای یک هنرمند بدتر از بی مخاطب بودن. چه تلخی از سکوت ترانه در دفتری که متروک است تلخ تر. برای ترانه سرا این همان مرگ است آن هم از نوع فجیع نفله شدن. مثل مردن در خواب با خمپاره ای که برایش مهم نیست چه کسی را می کشد. و دوباره بیدار شدن از دنیای ذهنی.(لالایی در این بند شاه کلید است. آدم بزرگ ها هم در رنجند اما این ترانه برای آنها نیست. ) هم فریاد کشیدن برای هلیکوپتر و هم ناسزا گفتن به هیتلر تصاویر عینی هستند که در این ترانه هنرمندانه ذهنی تصویر می شوند. ایجاز و ایهام لایه دار که به اندازه مخاطبان اثر تصویر دارند. قافیه بدیع بند هم ترانه را بهتر به خورد خواننده می دهد. و باز هم کودکانه حرف خودش را می زند. چادر گلی برای ایرانی ها استعاره ایست تاریخی. تعبیری که با آن حتمن گریه کرده ایم حتی اگر امروز باورش نداشته باشیم! و اما جنگ داخلی، که با جنگ متفاوت است. حتی اگر فقط در خودت شکل بگیرد!! و ترانه باز هم در حال قوام گرفتن است. مساله بند به بند برای خواننده باز می شود. بغض اثر به من منتقل شده و تشنه شده ام برای خواندن. ارتباط بند ها در هم پیچیده می شوند. از گهواره مرگ که آرامش را تلقین می کند به تولد مرگ می رسیم که پیشتر از آن است. دوست ندارم کار رو یک اثر کوششی بدانم. جوشش یک حس خالص خیلی دلچسب تر است. چشمان سبز نظر سیاسی سراینده رو صادقانه داد می زند. اما باعث نمی شود که دیدگاه انسانی او را خدشه دار کند. بلافاصله دردآورترین احساس رو توی صورت خواننده می کوبد. مرگ فرزند در آغوش برای یک مادر. خوندن ترانه سخت تر می شود. عواطف به شدت درگیر شده اند. سرگیجه ، گاز اشک آور . واقعن نمی دونم چی بگم. در ذهن من تصویر معکوس کشته شدن فرزندی در فلسطین در خیابان در آغوش پدرش که بارها دنیا آن را دیده است شکل گرفت. و جای مشت روی صورت دوباره من رو کشاند تا چادر گلی. بند بعدی باز همان ادامه فریاد سیاسی سراینده است با همان شگرد درگیر کردن عاطفه خواننده. چشمان سبز به سازمان ملل هم مربوط است. و چه کسی ضرر می کند. همان بچه های محل. دو بند بعدی همان رسالت سراینده است در اعتراض به خود. کداممان اینکارها را نکرده ایم. با خوندن این بند چه ناسزاهایی که به خودم نگفتم. از فیسبوک به تصویری رسیدم که حتی در همینجا هم وقتی کسی زمین می خورد، دست ها دراز می شوند اما روی موبایلهایشان مشت شده اند تا فیلمش را بگیرند. تصویر شکم گنده تل آویو برای همه آریل شارون هست که نماد نکبت جهانیه و خودش هم مانند دنیایی که می خواست توو کماست( شاید هم تا حالا مرده باشه) . انتخاب بسیار هوشمندانه ایه. درسته که از زبان ایهام ترانه خارج می شید، ولی این تصویر هم برای هرکسی به اندازه حساسیت هاش لایه های مختلف داره. نمی دونم چرا برای من خود زن بیوه هم تا حالا دیگر نباید زنده باشد. نمی دونم. و در بند پایان این مرثیه ، ترانه سرا سعی میکنه در انتهای یاس مرحمی اختیار کند. بی نظیره. وباز هم نگاه تکمیلی خودش رو مانند یک نسیم اینبار اختتامیه اثرش می کنه. جدای از اثر اجازه بدید برای پرهیز از ژست روشنفکری و صداقتتون در احساس بهتون تبریک بگم. ببخشید. می دونم خیلی منقطع و پریشان نوشتم. فقط اجازه دادم ذهنم برداشت مستقیمش رو بگه. ذهنم منسجم تر از این نبود.
    • حمیده سادات غفوریان سلام آقای صبـــور گرامـی باید اعتراف کنم که من اگه پای ترانه ی خودم گریه نکردم پای تحلیل شما اشکم دراومد... شاید یکی از زیباترین ولذت بخش ترین هدیه های دنیا برای یک هنرمند این باشه که درکش کنن که حداقل یک نفراز مخاطبینش ؛ کسانی که با پاره پاره ی قلبش براشون می نویسه دردش رو بفهمن. و من نه به خاطراین همه لطفی که به ترانه ی من داشتید، نه به خاطراین همه وقتی که برای تحلیل اثرم گذاشتیدونه به خاطر این همه جمله های عمیق و پرمفهومی که درباره ی ترانه ی کوچک من نوشتید... بلکه به خاطراینکه من روحتی بهتر ازخودم فهمیدید یک اقیــانوس ازتون متشکرم. =D> =D> درباره ی پیشنهاد به جاتون متشکرم کاملن حق باشماست باید فرصت کشف رو به مخاطبم می دادم. :"> می دونید آقای صبور؟! خیلی سخته وقتی داری از یک درد جانکه که دیدن تکرار هرروزه ش داره تک تک سلول های تنت رو رو آتیش میزنه مینویسی سعی کنی بی طرف باشی و قضاوت خودت رو وارد ماجرا نکنی... اینکه فقط یک دوربین باشی و صرفا زاویه دیدت رو نشون بدی و حتی خودت روهم محاکمه کنی بی اونکه مرثیه بخونی... نفرین کنی یا اوج اندوهت رو در روایت راه بدی... ومن می دونم که دراین ترانه باوجود همه ی تلاشم هنوز نتونستم ازعهده ی این همه بربیام و هنوز باید بارها وبارها بنویسم و تمرین کنم تا بتونم این رسمو یاد بگیرم اما دست کم تلاشم رو کردم. :-( و تا اینجا شما اولین کسی بودید که به تعمد من برای استفاده از المان چشمهای سبز برای تروریست پی بردید واین بسیار برام لذت بخش بود =D> =D> اشاره تون به شارون بی نظییییییر بود آقای صبوری . این جانور امسال بعد هشت سال تحت مراقبتهای شدید پزشکی بودن در دوره ی اغماء دقیــــــــقن در روز قدس به درک واصل شد..... حقیقتش به قدری نمادهای من رو درست وعمیق درک کردید که احساس میکنم دراین لحظه خوشبخت ترین شاعر جهان هستم. 8-> 8-> ممنونم ازاین همه زکاوت وفراست شما وتلاش زیباتون برای همدردی با شاعراین ترانه ی خیلی خیلی کوچک.... @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- ((هــــرآنچه نامش خوشبخــتی است نصیبتان))
  • علیرضا میرزائی اگه اجازه داشتم برای هربیتش 3تالایک میزدم یکی برای این احساس قشنگ ودوتابرای اینکه اینجاهستید واجازه میدید ماهم ازاحساستون لذت ببریم خیلی خیلی خوب بودبانوسپاسگزارم @};- @};- =D> =D> =D>
    • حمیده سادات غفوریان سلام آقای میرزایی ممنونم از محبّت شما ولی خیلی خیلی خوشحال تر میشم اگربه جای لایک گرفتن یه بخشی از احساس من تا مدتی در ذهنتون بمونه.... من ممنونم که حضورتون رو از کلبه ی من دریغ نکردید @};- @};- ((سربلنـــد باشیــــد))
  • مهیا غلامی سلام زیبا و دراماتیک بود عزیزم حقیقت همیشه تلخی که همه همیشه می بینم و بقول خودت از تووی ال ای دی می بینیم... افسوس برای دستهایی که بجای مرهم خنجر می شوند..افسوس عالی بود آفرین
    • حمیده سادات غفوریان سلام مهیای عزیزم امیدوارم یه روزی... قبل ازاینکه دیر بشه به جای تماشاگر بودن سعی کنیم این حقیقت رو عوض کنیم. :-( :-( ممنونم از حضور قشنگت دوست خوبم @};- @};- ((مـــانـــا باشیـــــد))
  • عابد صالحپور سلام حمیده سادات عزیز اول بگم که من به کارایی که این رنگ بو وحس حال و دارن چشم بسته لایک میدم چون دغدغه این روزای منه دوم اینکه ترانت بسیار عالی بود واقعا که خوب به تصویر کشیدی دردی رو که دیگه دیدنش عادتمون شده وبا دیدنش هیچ حسی بهمون دست نمیده حتی گاهی سر سفره غذا میبینیم وغذا به راحتی از گلومون پایین میره اگه اختیاری بود بیش ا یه لایک به این کار زیبا میدادم موفق باشید به زودی یه کار تو همین مضامین تقدیم دوستان میکنم موفق باشید =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام آقای صالحپور گرامی زیارتتون قبول باشه انشاءالله. حرف دل منو زدید این همه تکرار نمایش این تصاویر جز پاک کردن صورت مسئله و ایجاد حس بی تفاوتی و تنفر در مخاطب هیچ تاثری نداره اما متاسفانه همه ی ما عادت کردیم به ذکر مصیبت خوندن... وقتی صحبت از امیرالمونین(ع) میشه اولین حرفی که به میون میاد حکایت فرق شکافته و مسجد کوفه و ابن ملجمه... ولی توی چندتا مجلس امیرالمونین شنیدی که بگن چرا پیغمبر (س) میگن: به خدا قسم علم زمین و آسمان درسینه ی علیست.... کاش رسممون عوض بشه. :-( :-( ممنونم از حضور وتامل شما @};- @};- ((مـــاندگـــارباشیــــد))
  • مجید شمس خانم غفوریان گرامی علی رغم اینکه نگاهمون یکی نیست به ترانه :) تحلیل دست و پا شکسته از نوع شمس : با یک کار آوانگارد روبه رو شدم ، ترانه ای که شاید انتظارشو میکشیدم و اتفاق افتاد از سمت شما @};- این رو میدونید که وزن ترانه دست شما رو برای خلق اتفاق و تصاویر بکر باز کرده و شما هم موفق بودید قافیه های کار اغلب خلاقانه و محکم هستن ، شما را موفق میبینم در این مورد @};- واژه های به کار گرفته شده در این ترانه ، تازه و با زبان کار یکدست هستند و شخصا لذت بردم :-) اتفاقات و تصاویری "جانانه" داشتید، تصاویری که این ترانه رو به گوئی با یک مانتیور بزرگ از همونا که دارین :) به مخاطب نشون میده و کمتر مخاطبی هست که نتونه با این طور اتفاقات و جریانات ارتباط نگیره @};- زبان کارتون اینبار برای من خوشایند تر از سابق بود ، خوبیش اینه دعوامون نمیشه 8-> اندیشه و نگاهتون به خوبی ارائه شده بود و البته اینم بگم که از خصوصیات شماس اینطور خوب بیان کردن اندیشه ها @};- من این ترانه رو یک فیلم مستند میدونم ، و اما رسالت ترانه و شعر همینه که با نفوذ به قلب و روح مخاطب ، همه چیز را موثر تر کنه ... من و شما خیلی بار شده که در تلوزیون و خبرها ، این مسائل و درگیری ها رو مشاهده کنیم ، اما شاید یک شعر یا ترانه تاثیر بیشتری بزاره روی ما @};- شروع ترانه که همیشه برام مهم هست و ترانه سرا باید بتونه با شروع کار مخاطب رو درگیر کار کنه ، مثله فروشنده ای که بتونه مشتری رو وارد مغازه کنه وبعد هرطور که میتونه با مشتری برای فروش کارش حرف بزنه ... شما موفق هستین اکثر اوقات و این بارم شروع ترانه رو خوب میبینم گرچه باز فکر میکنم میتونست کوتاه تر باشه ترانتون و جرات ندارم بهش گیر بدم ;)) وقتی تو زیر تانک خوابی من روو یه مبل بزرگ می شینم! تووی ال ای دی چهل اینچم بی کسیتو درشت می بینم! وقتی رویای بچگانه ی تو زیر پوتین مــــرگ می میره… فکر اینم که تووی فیس بوکم جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟! دوبند بالا رو مهمترین و بهترین قسمت ترانه تون میدونم ، چون خودتون رو هم وارد مستندتون کردین ، به عبارتی منه مخاطب وارد چهار چوب ذهنی شما شدم و احساس همدردی با بچه های جنگ طبیعتا به مخاطب دست میده ، @};- یک / یه /// با این مورد دوگانگی در نوشتارتون موافق نبودما @};- ............................................ میتونست نباشه : حالا که زندگیِ تو وقفِ… شکم گنده ی تل آویوه بذا(ر) کر شـــــه گووشای تاریخ از جیغِ نوزاد یه زنِ بیـــــوه! ........................................... پایان ترانه ، تصویری با اندیشه ی ناب داشت خب ساده نگاه کنیم ، کودکی که سرشو به درخت زیتون تکیه داده ، و پرنده ای تو کلاهش لونه میکنه.... این تصویر اندیشه ی شما برای آزادیه ، اینکه شاید پرنده ی امید سراغ این کشورا بیاد ، و این کلاه اگر از برگهای زیتون باشه ، نماد "یونیسف" صلح ، حمایت از کوکان و جنگ ستیزی ها ...هست ، که بر سر کودکی فلسطینی قرار داره و پرنده نماد امید از نگاه منه مخاطب هست ... =D> این کار حرف برای گفتن زیاد داره اما سواد من همین قدره دیگه :"> موفق باشید و برقرار
    • حمیده سادات غفوریان درود آقای شمس از وقتی که برای تحلیل ترانه گذاشتید بسیار سپاسگزارم. درمورد تصویر بند آخر دقیقن یکی از تصاویری که مدنظرم بود به مخاطب القاءکنم همین بود وخوشحالم که موفق بودم. :-) فقط در مورد دوگانگی زبان بین "یک و یه" من توی این ترانه "یکی" ندیدم شما دیدید؟! ممنونم از همراهی شما. ((روزگارتان بی دورنـــگی))
  • روناک عساری حمیده دارم گریه میکنم تو با دلم چی کار کردی!!!! فکر نمی کردم هیچ وقت پای ترانه کسی گریم بگیره این اولین باره حالم خوب نیس دوباره بر میگردم ___________________________ سلام دوباره به بانوی ترانه عزیزم این ترانه به بند بند سلولم تزریق شد من از این تصاویری که به من نشون دادی تو خودم شکستم به حقیقتی که بارها و بارها پخش شده ولی سرسری گرفته شده ..من با غم موافق نیستم ولی بیشک بعضی وقتها لازمه یه تلنگر خیلیهارو به خودشون بیاره..استاد ارتباط تصویری من همیشه صدا سیمای مارو تو این موارد ناموفق میدید و عقیده داشت تصاویری که مستقیم و بدون مقدمه چینی از یک موضوع درد آور پخش شه و آنهم با تصویری درشت!!! جز اینکه بیننده رو برای عوض کردن کانال ترغیب کنه نتیجه ای در بر نخواهد داشت و این درست عکس رسالتیه که برنامه بدوش میکشه!!! .. ولی ترانه تو احساسات مخاطبت رو آماده میکنه بهش بال و پر میده و کم کم با تصاویری رو به رو میکنه که دل آدم رو به لرزه وا میداره من دیشب واقعا پای ترانت منقلب شدم و امروز اومدم بگم که ضربه ی کاریت و انتقال حست عالی بود .. ♥♥♥♥♥♥♥♥بهـــــــــــــت افتخــــــــــــــــار میکنـــــــــــــــــــــم ♥♥♥♥♥♥♥♥
    • حمیده سادات غفوریان سلام روناک مهــربونم ببخش اگه اندوه این ترانه دل مهـــربون و پاکتو خراشید... =(( =(( ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سلام خواهــر با احساس من اینکه تونستی ازبین کلمات شکسته بسته ی این ترانه اوج اندوه کسانی رو که من فقط راوی صفحه ای از دردشون بودم حس کنی قطعا از قدرت قلم من نیست... از بی آلایش بودن قلب خودته که برای درد همه ی انسان هایی که اندوهی دارن، می تپه ... حق با توئه گاهی وقتا تلنگر لازمه ... اما درد اینجاست که ما هنوز یاد نگرفتیم چطور باید از حق همنوعامون دفاع کنیم. حق با تو و استاد بزرگوارته، متاسفانه رسانه های تصویری چه توی ایران چه توی اکثر نقاط جهان هنوز رسالت خودشون رو در انعکاس دردهای مردم به درستی درک نکردن... وقتی توی اخبار قراره از مصر... سوریه... غزه... لبنان... میانمار و یا هرنقطه ای که به نوعی درگیر یک فاجعه ی انسانیه صحبت بشه ... اولین تصاویری که منعکس میشه تصاویر همیشه رقت انگیز و تلخ مرگ و میرو فاجعه آمیز از قربانی هاست... همیشه تصویر زنده زنده سوزوندن مردم و بریدن سر و ماشینهای تمام سوخته ی خون آلود باقی مونده از انفجار.... نشون داده میشه... برای اینکه به قلب مخاطب خنج بکشه و اوج شقاوت وبی رحمی طرفهای جنگ رو نشون بده... همین اتفاق هم می افته اما فقط برای یکی دوبار... نهایتا برای یکی دوبار از غذا خوردن دست می کشیم واشک توو چشممون جمع میشه و آه از نهادمون بلند... بعد باتمام وجود تمام ظالمای جهانو لعنت می کنیم و برای آزادی مظلومان دعا می کنیم... اما بعدش چی ؟! بعدش صدای اعتراضه اهالی خونه بلنده که : أهههههه ! مامان این چیه گرفتی ؟! خودمون کم غصه داریم غصه ی ایناروهم بخوریم؟! دارم غذا میخورم ها... حالم به هم خورد!!!! و درنهایت صورت مسئله پاک میشه! و ذهن وقلب مخاطب به دیدن چنین تصاویری آموخته میشه و قصاوت قلب ترویج پیدا میکنه ... درنهایت میشه نقض غرض به تمام معنا !!!حالا این همدردی اولو اعتراض و بی تفاوتی دوم چه دردی از مردمی که یه کم اونطرف تر ازما روزی صدبار مرگو با چشم باز میبینن دوا میکنه؟! باور کن هیچی. بهت قول میدم اگه ازشون بپرسی خودشون هم راضی نیستن دردهاشون بشه سوژه ی جشنواره و فیلم و خبر... تا بخواد حال کسی رو به هم بزنه.... باور کن شاید اگه به جای این انعکاس های درشت و پر زرق وبرق خبری فقط یه کمی عمق مسائل که الان درحاشیه قرار گرفته ریشه یابی میشد الان نیمی ازاین درگیری ها و فاجعه ها جلوی چشمای به ظاهر باز خیلی ها اتفاق نمی افتاد... اصلا بهانه ای برای شروعش نبود... اما درداینجاست که همیشه زندگی و هستی تعداد زیادی از آدمایی که قدرت توو دستشون نیست باید تباه بشه تا آقایون همیشه درحاشیه بتونن آزمون و خطاکنن :-S :-S روناک جان این حرفایی که بهت زدم نه میتینگ اطلاعاتیه، نه مانیفست روشن فکرانه نه موعظه و ذکر منبر خواستم بگم حتی همین من شاعرم هنوز یادنگرفتم چطور باید رسالتمو این وسط انجام بدم... مطمئنم این ترانه و صدها ترانه ی دیگه حتی زخم انگشت یکی از اون بچه هارو دوا نمی کنه.... فقط از خـــدا میخوام خودش نوش دارو رو برسونه قبل ازاینکه وسط این همه دسیسه وتوطئه دیگه هیچ سهرابی رو زمین باقی نمونه. ممنونم که بهانه دستم دادی برایاینکه یه کم دلمو سبک کنم رفیق ممنونم از بودنت @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- ((بهــــشت دوجهـــان نصیــبتان))
  • فریبا رئیسی (نرجس) حمیده بانو جان چراشما همیشه منو پای ترانه هات وادار به سکوت میکنی؟؟؟ :-? :-? +مث تبعیدِ یه ترانه ی تلخ به سکوتِ یه دفترِ پاره س وقتی هرشب بجای لالایی… تووی گوشت صدای خمپاره س! @};- +وث وقتی که بغض کردی ولی… چادر مادرت گلـــــی باشه گور گهواره میشه وقتی توو… کشورت جنگ داخـــلی باشه! وای از لحظه ی تولد مرگ تووی چشمای سبز یه تروریست… وای از اون مادری که می فهمه یکی از تیکه های بچه ش نیست… @};- @};- +وقتی تو زیر تانک خوابی من روو یه مبل بزرگ می شینم! تووی ال ای دی چهل اینچم بی کسیتو درشت می بینم! وقتی رویای بچگانه ی تو زیر پوتین مــــرگ می میره… فکر اینم که تووی فیس بوکم جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟! @};- @};- +سر بذار رووی زانوی پاییز تا که موهاتو بـــــاد شونه کنـــه… بذارش روو درخت زیتون تـــــا توو کــــــلاهت پرنده لــــونه کــــنه @};- :( :( چه دردی تو ترانه بود به امید روزی که همه در صلح و آرامش زندگی کنند @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- مثلا میخواستم اونجاهایی که بیشتر به دلم نشست رو پیست کنم فک کنم همه ش شد ;)) ;)) چیزی نمیتونم گم به جز اینکه قلمتان عالیست @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام فریـــبای عزیزم :-x :-x :-x :-x گاهـــی وقــتا سکـــوت فــریاده میشه با اون یه شهـــر حادثه ساخــت توی دوران قتـــل عـــام نفـــس با سکــوت انقــلاب راه انداخت... انشاءالله روزی فرا برسه که هیچ پدری وسط میدون شهـــر جلوی چشم پسرش منفجر نشه... :-( :-( هیچ مـــادری دنبال تیکه ی گم شده ی تن بچه ش وسط جنازه ها نگرده... :-S :-S هیچ بچه ای عروسکای سوخته شو دفن نکنه =(( =(( هیچ درختی توی شعله ی آتیش بهــار از یادش نره... :-( :-( و هیچ پرنده ای بی خانمان نشه ... :-( :-( انشاءالله یه روزی جهان و با پاکی و عشق برای اومدن منجی آماده کنیم نه رذالت و کینه ودشمنی :-S :-S ممنونم از حضور مهـــربونت دوست همیشه همراه من @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- @};- (( جهــان تان لبریز آرامـــشی از جنـس خـــدا))
  • میترا باقری وای حمیده چیکار کردی :-x :-x سلام گلم...فدات شم بی نهایی ترانه تاثیر گذاری بود =(( =(( =(( =(( :-S سپاس ازین ترانه ی با محبت بهاری باشی @};- @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام میـــترای گلم :-x :-x ممنونم که احساس حقیقی من رو درک کردی. و میدونم که این ترانه با تمام اندوهش حتی یک ورق از دفتر رنج کسانی که جنگ داره ریشه هاشونون می سوزنه نیست =(( =(( :-S :-S ممنونم از بودنت رفیـــق @};- @};- ((جـــاری باشیـــد))
  • مجید صادقی سلام خانم غفوریان عزیز تو محشری از ... واقعا موندم چی بگم نمیتونم اون حسی رو که موقع خوندن این کار بهم دست داد رو بیان کنم ارزش هزاران بار خوندن رو داره یه کار ارزشی فوق العاده کلمه کلمه این کار زیبا بود نتونستم هیچ بیتیش رو جدا کنم خیلی عالی بود خیلی =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D>
    • حمیده سادات غفوریان درود آقای صــادقی گرامی از ترانه ای که باهش نظرتون رو شروع کردید مشخصه چقدر از ترانه متاثر شدید ;)) ;)) جدا از شوخی خوشحالم که درد کسانی رو که این ترانه بهشون تقدیم شده از عمق این واژه ها لمس کردید . ممنونم از حضــور پرمهـــر شما @};- @};- ((ســـربلنـــد باشیـــد))
      • مجید صادقی شما هم به چیزایی دقت میکنید ;)) ;))
  • معصومه قریشی مث فریاد بی اراده ی تو موقع دیدن هلی کوپتر… زنگِ تاریخ زیر لب گفتن تُــــــف توو روح کثافت هیتلر! =D> =D> =D> نمی دونم اسمت و چی بذارم حمیده ولی به نظرم اگر جای حمیده صدات کنم پدیده مطمئنن اشتباه نکردم :-x :-x :-x لایکی بانو @};- @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام معصومه جااانم :-x :-x راستش بچه که بودم یه همبازی داشتم بهم می گفت خمیــده ;)) ;)) تازگیام یه بنده خودایی به خودش اجازه ی همچین جسارتی رو داده که البته اگه یکبار دیگه تکرار کنه حسایش با دانیاسورای الهه س :-? :-? ولی خوب شما همون حمیـــده صدام کنی هم بی خطر تره هم بیشتر بهم میاد ;)) ;)) ممنونم از حضور قشنگت @};- @};- ((روزگــارتان بهـــشـــت))
  • مریم جعفرزاده مث تبعیدِ یه ترانه ی تلخ به سکوتِ یه دفترِ پاره س وقتی هرشب بجای لالایی… تووی گوشت صدای خمپاره س! =D> @};- @};- وقتی تو زیر تانک خوابی من روو یه مبل بزرگ می شینم! تووی ال ای دی چهل اینچم بی کسیتو درشت می بینم! وقتی رویای بچگانه ی تو زیر پوتین مــــرگ می میره… فکر اینم که تووی فیس بوکم جسدت چن(د) تا لایک می گیره؟! @};- @};- سلام بانو احساس و همدردیتون قابل تحسینه @};- @};- لحظه هاتون پر از لبخندُ و احساس @};- @};-
    • حمیده سادات غفوریان سلام مریم عزیزم کمترین کاری که بود که در قبال این همه رنجی که بچه های معصومی که خاکشون گرفتار جنگ داخلیه و تمام رویاهاشون و می دونم به هیچ عنوان نتونستم حق مطلب رو ادا کنم.... من هم برات شادی و آرامـــش آرزو می کنم . ((جهـــان تان گلســـتان))
  • فریبا رئیسی (نرجس) عاغا جان خودم اولـــــــــــــــــــــــ :-) :-) جان شما راه نداره ;)) ;))
    • حمیده سادات غفوریان بله دیگه علاحه که به دلیل کحولط صن خونه نشین بشه، شوما بایدم عوول بشی. ;)) ;)) مبارکت باشه عظیظم :-x :-x
      • فریبا رئیسی (نرجس) به نکته خیلی زریفی عشاره کردی حمیده بانو :-? این موجود چندیست در آکادمی به طور مخفیانه حضور میابد :-? باید منتظر خبرهای احتمالی ایشان با یک پرونده ی قطور از ترانه باشیم :-? :-? ......... علاحه این موجود خبیث تا مارو پیر نکنه که خودش پیر نمیشه ;)) ;)) اگه خانوما همیشه 20 سالشونه علاحه خانوم همیشه 15 ساله باقی میمونه ;))