تن عاشقیمون چه ساده شکست…
به حرکات بی منطقم شاد شو
تو با منطقی من عجیبم بگو
که من صحبتام باعث خندته
بگو وحشی و نا نجیبم بگو
تو حق داری من اختیارم گمه
به اعصاب داغون من انگ بزن
بگو که دچار یه بیماریم
برو باز به هرکی میخوای زنگ بزن
بگو که روانی شده باز زده
با مشتش تو شیشه حالام نا خوشه
بگو بی دلیل ریخت به هم یک دفه
گمونم که از نعشگیها خوشه
بگو من نمیگم چرا این شدم
نمیتونم از شرم دهن وا کنم
بگم چی؟ بگم با کسه دیگه ای؟
آخه دردم و من کجا جا کنم؟
نموند آبرو پیش همسایه ها
همه شب تو خونه فقط فحش و داد
میگن مردکه لا ابالی شده
بسوزه خدا ریشه اعتیاد
نمی دونه هیچ کس که حالم چیه
چی کردی که من یک دفه این شدم
نمیدونه هیچکس که چه دردیه
بفهمم که با هر کسی جز خودم
نشستم یه گوشه با دستی که خون
میپاشه گمونم که زخم کاریه
نمیخوام که اینبار وترمیم بشه
رگی که مدام خون ازش جاریه
صدا خنده هات تو گوشم وسوسست
نه از حس شهوت یه حس مثل مرگ
یه حسی که چنگ میکشه رو دلم
میگه پشت خط اونه پاشو بجنگ
یه تیکه از اون خورده ی شیشه رو
میگیرم تو دستم میام سمت تو
چقدر تلخه اما تب عشق من
یه چند وقتیه مرده با دست تو
تموم شد تو افتادی روی زمین
تمام تنت قرمز و خونیه
منم که نفسهام ته راهشه
همیشه ته قصه اینجوریه
یه گوشی کنارت توی دستته
میدونم که پشتش همون آدمه
همون که تورو دور کرد از دلم
میخندیدی با اون هنوز یادمه
گذاشتم رو گوشم دم آخری
بگم دیگه نیستی بگم کشتمش
صدایی شنیدم که سرد شد تنم
که از نفرت حالا فقط موند غمش
صدای یه زن اونور گوشیه
همه ماجرا جز توهم نبود
چنان نعشه بودم که توی دلم
دیگه جایی واسه ترحم نبود
نفسهای من ته کشید مثل تو
کنار چـشـَم قطره اشکی نشست
ته بازیو باختم بی دلیل
تن عاشقیمون چه ساده شکست