از تو نه، از دست خودم دلگیرم!
دنیا می چرخه توو سرم انگار
گیج و سرگشته و دل داغونم
حال و روزمو از نگام بخون
روح مرده که توو تن مهمونم
دست خورشیدُ سپردم دست تو
هر دقیقه شبُ روو کردی برام
روز و شب فرقی نداره واسه من
وقتی که این همه دوری از نگام
حرف عشق، حرف آسونی نبود
جای بغض خنده هام جا خوش کرد
با حضور نگاه تو بازم
منو به فردای خوب دلخوش کرد
از تو نه، از دست خودم دلگیرم
شرم می باره از غم خاطره هام
هنوزم تن ترانه زخمیه
از تب حسی که موند روو واژه هام
حرف عشق، حرف آسونی نبود
پای بی رحمی تو سوخته شد
رهگذر! تو همون غریبه ای
که نگام به رد پات دوخته شد…
**************
منتظر نظرات ارزشمندتون هستم ….