تنهایی
دیگه انزوا شده محرم ِ من،به حضورم کسی شک نمی کنه
گریه میکنم واسه تسکینم،ولی گریه هم کمک نمی کنه
نمیخوام پشت ِ سرم کسی بگه،من ِ مغرورو پریشون دیده
نمیخوام کسی ببینه گریمو،ولی سایَم غممو لو میده
شکل ِ یه شبح شدم کنج اتاق،با غمی که قلبمو سوزونده
از همه دنیا برام تنهایی،تنها چیزیه که باقی مونده
منو این دغدغه میترسونه،اینکه روزای ِ بدی در پیشه
اگه ابر ِ غممو رها کنم،یه جهان دچار ِ طوفان میشه
زندگیم به بی کسی آلوده اس،من به زنده بودنم مشکوکم
من یه ساعتم که از بخت بدم،روی ِ انتظار و وحشت کوکم
-
من یه ساعتم که ازبخت بدم روی انتظارو وحشت کوکم سلام آقای عبادی شما شاعرخلاقی هستید واین ابزاربسیار ارزشمندیه برای یک هنرمند. بیت آغازین ترانه برعکس بیت دوم همون بند چندان موفق نبود ومن ارتباط سایه و لو رفتن غم راوی دربند دوم رو نتونستم کشف کنم.باقی خوب بود
مطالب پیشنهادی