«بای بای»
«محمود طیّب»
(www.parantezbazghazal.blogfa.com)
رفتی و دیدم نیستی و گفتم از غم چشمات های های
از همه هستی حتی از عشقت خسته شدم من وای وای
جونِ تو مُردم وقتی تو ماشین ساکتو دیدم دستت
از پس شیشه دستاتو دیدم، داشتی میگفتی بای بای
رفتی و دیگه من تک و تنها از همه دنیا خسته م
آخ که نمیره خواب توی چشماش طفلکی قلبم لای لای
این همه دعوا بسه هنوزم اول دنیاس خاتون!
این سرِ کاره وای که چه میشه آخر دعوا وای وای
هر چی کشیدم از تو و حرفات بسه عزیزم ـ بسه!
مشهدی گارسُن مرگ مامانت خیلی کلافه م …چای چای…!