بازی
«محمود طیّب»
یاد اون شبای ابری که برام ستاره بودی
واسه هر یکی نفسهام آخرین شماره بودی
من تموم گریههاتم وقتی که دلت شکسته
یه کمون سرخ و خونی رو لب چشات نشسته
شبا رو بهم میریزی با صدای عاشقونه ت
تا بهت میگن برا چی؟ من و میکنی بهونه ت
رفتی و دیگه از امروز دلم و تنها گذاشتی
من و با یه عالمه غم واسه ی فردا گذاشتی
پشت بوم کاخ چشمات نرمی نظارههاتم
من همیشه تا همیشه بازی اشارههاتم!
مث یه قفس میمونی که میون نردههاتم
به خدا که تا همیشه گله مند کردههاتم!
***