قهر

غُر میزنم.. شکوه.. شکایت.. تو نمی فهمی..
گوشت به حرفم کرده عادت تو نمی فهمی..
قهرت اگرچه کم ولی سنگین و سخت است
تا آشتی چشمم به ساعت… تو نمی فهمی..
گفتم که کم شد انتظارم بلکه شاید..
کمتر کنم احساس نفرت تو نمی فهمی!
پرسیدی حالم رو شنیدی بهترم اما..
گفتم خیالت باشه راحت… تو نمی فهمی!
سخته شرایط رو بفهمم وقتی دلگیرم
کارم شده صبر و رعایت تو نمی فهمی..
وقتی که پشت هق هقم یک بوق ممتد
کم میشود احساس رغبت تو نمی فهمی!

ع.س

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/6847کپی شد!
1144
۲۱

  • داریوش قاسمی درود خانم سلیمیان احساس خوبی در شعر شما دیده می شه و هر نکته ای که باید روی اون متمرکز بشید رو خانم مهسا پهلوان ذکر کردند براتون بهترین ها رو آرزو می کنم. =D> =D> =D> =D>
  • مرتضی محمدی زیبا بود خانم سلیمیان @};-
  • میلاد عزیزی درود بر شما زیبا بود دوست داشتم تقدیم به شما @};- @};- @};-
  • پيمان عابدزاده سلام خانم سلیمیان احساس شما قابل ستایشه در عین حال از نظر من مخاطب شعر سختی بود شاد باشید @};-
  • امير نصيرپور مرسي
  • سمانه گودرزی سلام عطیه ی عزیزم زبان ترانه ت مخلوطی از ترانه و کتابی بود معنا و احساس شعرت قابل ستایشه اما ترانه ت تا رسیدن به یه ترانه ی ناب یه کم زمان میخاد و فکر که باید براش بزاری جسارتم رو ببخش عزیز دلم موفق باشی
  • میلاد حیدری با حرفایی که مهسا زد دیگه من چیزی نمیتونم بگم.ولی ترانت رو دوست داشتم. @};-
  • مصطفی حاجی پروانه بعضی مواقع احساس غم که سنگینی می کند برای سبک شدنش باید حرف زد، چه قشنگ تر که با زبان شعر باشه ، خوب گفتی ولی کاش می شد حرف دل طرفت هم شنید.
  • محمد رضا باغیشنی سلام عطیه خانوم منم زیاد موافق "تو نمی فهمی" نیستم.. چون تو زبون کوچه بازار حتی بی احترامی هم تلقیی میشه البته براحتی قابل رفعه..چون به عنوان ردیف استفاده شده می تونی از کلمات مثه درکم نمی کنی...استفاده کنی @};- @};- @};-
  • معصومه قریشی مثل همه ی کارات فوق العاده بودی عطیه جوون من که خیلی دوسش داشتم :-x لایک @};- @};-
  • مهسا پهلوان عطیه ی عزیزم.. نمیدونم تا به حال در ترانه هایت حضور داشته ام یا خیر.. به هر حال ترانه از نظر قالب غزل ترانه بود و من به تمامی احساساتی که در تمام ترانه ها هست احترام میذارم و میستایم... نکات زیادی ترانه ی شما داره که از طرفی نمیشه نه اون رو در لیست ترانه های محاوره قرار داد نه کار کلاسیک و نه غزل ترانه... نکته ی اول در مورد ردیفی که استفاده کردی.. تو نمیفهمی!!! این ردیف پتانسیل جذب مخاطب رو از نظر من نداره و بیشتر باعث زدگی توی شعر شما شده... شاید اگه چیزی شبیه «نمیخوای بفهمی » بود قابل قبول تر بود... در مورد قوافی باید به نکته ی ضریفی اشاره کنم و اینکه همیشه از موقعیت های نوشتنمون به خوبی بر بیایم... هیچ وقت یه شانس برای نوشتن رو به راحتی از دست ندیم... من خودم به شخصه وسواس شدیدی روی قوافی دارم و هیچ وقت حاضر نمیشم راحت رو با رغبت همقافیه کنم... قبول دارم که ترانه غزل بود و در غزل کمی پیدا کردن کلمات همقافیه دست و پای شاعر رو میبنده اما باید این نکته رو داشته باشیم که ترانه ی ما بعد از نوشتن داره در ملا عام و در چشم عده ی زیادی به نمایش گذاشته میشه .. پس ما هر چه ظریفتر و با وسواس تر بنویسیم بیشتر به قلب مخاطبمون نفوذ میکنیم... در ترانه شدیدا با جابه جایی ارکان به شکل های غیر صحیح مواجه هستیم ... گوشت به حرفم کرده عادت کمتر کنم احساس نفرت... (در مورد این قسمت باید بگم فعل رو در جای مناسبی قرار ندادی. همیشه جا به جایی ارکان شعری یا عمدی و طبق خواسته بنا بر اونچه میخوایم صورت میگیره و یا سهوا .. سهوی بودن این قضیه در بیشتر موارد ضربه های بدی به جملات میزنه که این یکی از اون جملات بود.. فعل کنم خیلی توی چشمه و موضوع جالبی نیست) از فعل کم کردن خیلی استفاده کردید و همگی در یک معنی... این به کارتون صدمه زده... قهرت اگر چه کم ولی سنگین و سخت است... پیشنهاد ---> سخته(اگر زببان محاوره میخواهید داشته باشید) در غیر اینصورت باید بقیه ی بیت ها رو در زبان بازنگری کنید بیت دوم از نظر تعداد هجایی کاملا بهم ریخته است. مصراع اول 15 هجا و مصر اع دوم این بیت 13 هجا .. در حالی که پایه ی کاری شما 14 هجاییست همینطور بیت سوم مصراع سوم که 13 هجا هست... در این بیت هیچ پیامی! هیچ گله ای و حرف درست و درمونی رو با مخاطب نزدیدد... دقیقا چی رو نمیفهمه؟؟؟ پرسیدی حالم رو شنیدی بهترم اما.. گفتم خیالت باشه راحت… تو نمی فهمی! همیشه در جواب اما باید یک حقیقت پنهانی یا حرفی متناقض با آنچه هست بیان کنیم اما ... :-) در این بیت دیده نمیشد و در نهایت بیت آخر.. پیشت هق هقم یک بوق ممتد.. چه بوق ممتدی؟؟؟ شاید اگر میگفتید پشت بوق ممتد هق هقم تداعی بوق تلفن رو در ذهن مخاطب رقم میزدید اما این بیت ضعف تالیف داره دوست من... در نهایت امیدوارم کمکی کرده باشم و خوشحالم از خوانش ترانه ی زیباتون... بامهر @};- @};-
    • عطیه سلیمیان سلام خانوم پهلوان واقعا نظراتون در بعضی جاها منو به فکر وا داشت و توو این مدت کمی که جدی مینویسم کسی این نکته هارو بهم نگفته بود من با هنر و قلم شما به خوبی آشنام و در استادیتون شکی نیست باعث افتخارمه نظر دوستی مثل شمارو با این همه توضیح و توجه داشته باشم به امید روزی که با رعایت این نکات بتونم لطفتون رو در کارهای بعدی جبران کنم صمیمانه ممنونم ازتون @};- @};-
  • احمد جعفری =D> =D> =D> =D> زیبا بود @};-
  • سعید ابطهی کار خوبی خوندم خوبترم میشد بشه مانا باشید @};-
  • پرویز کدخدایی سلام... کار بسیار زیبایی از شما خوندم...لذت بردم..مرسی @};- =D>