سردرگم
ترانه- سردرگم
نمی تونم بفهممت
مثل هوای مبهمی
دلتنگِ آسمونتم
بهم فضا بده کمی
“همیشه توفانی”ِ من
“همیشه عصیانی”ِ من
غرق و گمم، ببین منو
“علت پنهانی”ِ من
منکه خراب تر، از این
بی خور و خواب تر از این
در اضطراب تر از این
بی تب و تاب تر از این
مثل سراب می شوی
نقشِ برآب می شوی
یا که حباب می شوی
خیال و خواب می شوی
پا پس و پیش می کشی
نوشی و نیش می زنی
دست به دست می کنی
دل کم و بیش می زنی
آینه مات می شود
از تو که تار می شوی
آه به لب نیامده،
گرد و غبار می شوی
خاطره در مُخاطره
هنوز و اما و اگر
یه رایِ بازه و تهش
شاید و ممکن و مگر
نمی تونم بفهممت
سردرنمیارم ازت
سر در گمم مثل خودت
نمی تونم بفهممت
***محمود ناظری