سکانس
می سازی برام یه فیلم ترسناک
از این لحظه ها که همه مبهمن
درست آخرین لحظه های سکانس
میشه صحنه هایی دید که درهمن
سکانس اول پر از فاصله است
میون من و تو که یک سوژه ایم
سیناپسی از این تکه های عریض
که تو عمق این صحنه ما گوشه ایم
یه فول شات از این صحنه ی پرتره
که یک انعکاس از حال و روز منه
درامی که پر از التهاب است و بد
که میگه دلت سخت دور از منه
سکانس دوم حس و حال بارون زده
یه صحنه که اینجا خیسه چشمهای من
اگه روی این سوژه خوب زوم کنی
می بینی هوی سرما و این های من
تله پاتی داری بهم خط میدی
که باور کنم تو می فهمی منو
کنار دست من هستی موندم ولی
نمی فهمم که اصلا می خواهی منو
سکانس سوم ترسناک میشود
می ترسم از تو و نمیترسی از دلم
از این بازی برو میگم نبازی یه وقت
میگی نامردم و من الم یا بلم
تو این صحنه ها که نزدیکی همش
دالی بک بزن بفهمم میشی دور ازم
همش فکر میکنم توو این لحظه ها
اگه نزدیکی چرا پس تو دوری ازم
بیا و از این زاویه بهتر ببین
چرا باید این روز ها به تو شک کنم
یه زامبی تو این صحنه می رقصه که
یه فرس ماژور که باید اونو دک کنم
سکانس آخر کمی شخصیه
پلانی که شاید ضبط هرگز نشه
دکوپاژ این صحنه کمی درهمه
دو ترکیب که سنتز هرگز نشه
نباید بپرسی که نمی گم بهت
یه سانسور میدونی کمی لازمه
تروکاژ این فیلم تو تعلیق بلند مدته
نمیگم آخه این دیگه رازمه