شلیک کن

باید بازم برم تو لاک تنهایی
چشای خستم و آهسته میبندم
به احساسی که از تو با منه عمری
دارم تو گریه هام آهسته میخندم
بزا مردم بگن :اینو ؟ یه دیونه س
بزا انگشت هاشون رو به من باشه
چه فرقی میکنه جرمم چیه تنها
بزا درهای تهمت رو به من وا شه
هنوز شبهای سرده مونده تا پاییز
ولی با فکر تو آغوش من گرمه
شبا با فکر تو خوابم نمیگیره
شبای انفرادی واقعا سرده
سحر نزدیکه حکم تازه تو راهه
من و پای یه جوخه سفت میبندی
چشام بسته اس اما خوب میدونم
به قربانی تازه ا ت داری میخندی
بیا آتیش کن تا صبح تو راهه
هنوز م عاشقم این ماجرا داغه
بیا آتیش کن این شهر میبینه
که یک دیونه داره میشه آزده

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/68131کپی شد!
857
۸