برج زهر مار…
آسانسورای لعنتی / بالا کشیدن تو رُ باز! / تموم تکْیهگاهتُ / با شونههای من بساز
پله که اضطراری شد / مُعلقم توو رفتنم / برج بلندِ زهرمار / قد میکشه توی تنم
شناژِ عشقمون همش / یک طبقه بوده ولی / تو مثلِ خرپشته شدی / رو خونههای کاگِلی
وقتی تنم کُلنگی شد / گفتی باید تازه بشیم / اون بالا بالاها بریم / با بُرجا اندازه بشیم
گفتی بزن زمین، میخوای / آسمونُ خَراش بدی! / سَرِت رُ بالا بگیری / میون اَبرا جاش بدی
زدم زمین هی خودمُ / هی روی من سوار شدی / تا گفتمِت بسه دیگه! / دوباره دس به کار شدی
پایانِ کار معطله / این طبقه چندمی شه؟ / نقشه با اون چیزی که هس / هیچ رقمه جور نمیشه
قرار نبود بالا بری / قرار نبود توو کف باشم! / حتی واسه خراب شدن / عمرمُ توی صف باشم
تکلیفمون مشخصه / هر کی میره به یک طرف / حقُّمُ خوب دادی بِهِم / تُف! به مرامِت، بیشرف!
آسانسورای لعنتی / بالا کشیدن تو رُ باز! / پلهی اضطراریتُ / باز روی شونههام بساز!