عبور

دوباره خاطرات تو کنار تنهاییم نشست
انقدر ورق زد تورو که سکوت گریه مو شکست
انقدر چشاتو زنده کرد، یاد تو رو زمزمه کرد
که باز تو ویرونه یِ دل نبودنت زلزله کرد
منو به دستای تو برد، به خواب لمس تن تو
به وقتی که تو دست من پرسه میزد پیرهن تو
به ساعتای بیقرار از دل دلِ خواهش ما
تا برسیم به دست هم تازه بشن نوازشا
به اون روزایی که سفر ما رو بهم نزدیک میکرد
خستگیِ دنیای من به شونه هات شک نمیکرد
آخر بازیِ خیال،پرده که افتاد روی سن
دوباره من بودمو زخم، تنهایی و شب مسن
آینه شد نبودنت، یه منی پیش روم گرفت
که بیهوا ابری شدم،باز زیر چتر تنهاییم بارون گرفت

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/67041کپی شد!
893
۱۵