بابا لنگ دراز!
واسه احساس یتیمم،عشق تو مثل پدر شد!
غـم تنهائیم با شوقِ،کشف رویـای تـو سر شد
وقـتـی سـایـه ی تــو افـتـاد،روی دیـوار خـیـالـم
بـاز یـه بـار دیگه تونستم،حـس کنم بهتره حالم
مـن و از جـایـی کـه بـودم،بـه ترانه ها رسوندی
دسـتـامـو بـه لمس قلبِ،عاشقانه ها رسوندی
اگـه دنـیـام رو بـه را شـد،دلیلش فقط تـو بودی
تـو بـرام شـدی شـبـیـهِ،بـابـا لـنـگ درازِ جودی!
تـوی آغـوش خـیـالـت،مـن یـه فـصـل تـازه دیدم
بـا تـجـسـم نـگـاهـت،بـه شـب و بوسه رسیدم
آخر قصه ی من هم،کاشکی مثل جودی باشه!
بغض تلخ این جدایی،کاش رو شونه ی تو واشه
بـیـن بـازوهـای گـرمـت،مـی رسـم بـه آرزوهــام
بابا لنگ دراز خوبم،جز خودت هیچی نمی خوام!