– یکی بود ، یکی نبود …
به آقای حکایتی مشکوک :
***
یکی بودم ، یکی نبودی تو
قصه با بغض من شروع میشه
بغض من چش براه شلیکه !
مقصد از توی نقشه پیدا نیس
این کلاغم نمی رسه خونه اش
قصه تا آخرش تراژیکه .
*
دستتو توی قصه ول کردم
گم شدی توی این شلوغی ها
وقتی دیدم دلت هوایی شد
حافظ و قهوه و خدا و ورق
همه رو توی قصه جا کردم
اما تقدیرمون کذایی شد !
*
این روزا خیلی خوبه خوشبختی !
خوش به حال کسی که دنیاته
دم به دم بوسه و گل و کادو
وقتی از پشت عینک دودیت
برق دندونش و نمی بینی
تسلیت عرض می کنم بانو !
*
قرعه ی سنگ و کاغذ و قیچی…
تو یه سنگی و من یه شاعر که
به یه دنیای کاغذی شاده ،
تو رسیدی و عاشقم کردی
من کلاغی شدم که با حقه ات
از توو مشتم پنیر افتاده !
*
من یه زندونی ام توو تنهاییم
"بوف کور" هدایت و می شه
توی دنیای من تنفس کرد
گل سرخ من و تو پس دادی
عاشق تیکه استخوون بودی
مثل چشمای یه "سگ ولگرد" !
*
یکی یکهو توو قصه پیدا شد
تو حریص یه حرف تازه شدی
متر خوشبختی اسکناسش بود
بگو توو قحطی ترانه و رنگ
وقتی احساس تو به اغما رفت
به تو و قلب تو حواسش بود ؟!
*
آخر قصه بوی خون میده
گرگ قصه ات یه قهرمان شده و
پای بره ام توو سفره ها وا شد !
عکس من توی آینه ی دق بود
وسط خنده گریه می کردم
این جنونم یه جور تسلی شد!
*
از من هرچی که خاطره اس بنداز
توی یه صندوق فراموشی
مرز بیگانه رو رعایت کن ،
بعد از این قصه های تکراری
همه ی زندگیت و می بافه
پس به کابوس گریه عادت کن !
*
سکه ی عشقم هر دو رو خطه
اما عشقت یه فیلمِ هندی بود
تو به دیوونگیم خندیدی …
توو سکانسی که من رو می کشتن
تو هواخواه قاتلم بودی
تو روی شیشه ها نرقصیدی !!
*
گریه گور دقیقه ها می شد
من تن قصه مون کفن کردم
تو تنت پیرهن عروسی بود
عین مردی که گریه اش و لو داد
درد ناگفته قصه شد مثل
پخش یه نامه که خصوصی بود !
*
"کوسه ها" بوی خون و می فهمن
وقتی تو وان چشم بارونیم
موج خونابه و تب دریاس
تسلیت عرض می کنم بانو
آخه نور ستاره ی عشقت
چشمک لامپ یه هواپیماس !
***