بهار آرزوها….

تا بهار آرزوهام خیلی راهه
فکر با تو بودنم برام محاله
شاید اینجا آخر مسیر جاده است
یا یه کوره راه خاموش بوده و بس
***
راه ما باهم و اما دل جدا بود
قلب تو تاریک و سرد و بی جلا بود
تا که آسمون رویاهمو دیدی
تو با خنجر تک ستاره مو دریدی
***
یه سه پایه ، یه طناب دار و یک مرد
لحظه ی رها شده از این همه درد
واسه رفتن لحظه ها رو میشمارم
یه فرشته اون بالا جای تو دارم
***
دست تو دستاش ، میرم اون بالای بالا
تا رها بشم من از چنگ این دنیا
یه مسیح عاشق و یه چوبه ی دار
تو و عشقت رو به روم ، خدانگهدار

از این نویسنده بیشتر بخوانید: