قلنج
تقدیم به تو و حال این روزهایت و من و حال این روزهایم
با بغضی خسته از فریاد/ هنوزم این گلو زخمه /
هنوزم می زنه تاول / هوای شرجیه دخمه
قلنج کرده همه شعرام / نشسته روبروم بختک /
اونی که حسمو له کرد/ بیارش باز با غلطک
دلم واسه چماق تنگه/ تنم بازم که میخاره/
همه ساله همین روزا / درونم کرم می زاره
پر از خون می شه هر سرفم/ کلافم از تبی مزمن/
به غسلی از شب چندش/ ملافه هام شدن مومن
هنوزم بغض من گیره/ به اشکات حتی یک جرعه/
نمیشه بی تو قورتش داد/ ز فردای همون جمعه
از اون روزی که چشماتو/ رو این دنیا نمی بستی/
توو اون طوفان شدی پرچم/ رو آسفالتا نمی شستی
هنوز توو قحطی بارون/ چشای من عطش داره/
امید افتاده از دستم/ یکی می خواد ورش داره
گلوله پاسخ فریاد/ همیشه بوده این قانون/
تو که چیزی نمی گفتی/ توو این شهر پر از طاعون
با این حسی که من دارم/ دهانم رو خودم بستم/
کسی ننوشت بیماری/ خودم از سرفه هام خستم
توو شعری که به یغما رفت/ سکوتم از رضایت نیست/
تو رقتی شهر خوابیده/ همین خوابم عدالت نیست
آیدین صبور
خرداد ۹۲