هبوط پرنده…

رسم دلای عاشقه … بی تو نفس کشیدن…

پرنده بودن و همش … زجر قفس کشیدن …

پرنده یعنی که دلت … قطره بارون باشه …

به سفره ی گندم دستای تو … مهمون باشه ،

پرنده س و پریدن و آبی آسمونش …

رقص با آفتاب خانوم و … گیس گلابتونش ،

پرنده س و رها شدن … تو آسمون مهتاب،

چشمک زدن به خلوت ستاره ها وقت خواب ،

پرنده ی کنج قفس … یعنی زمینی شدن …

عاشق چرخیدن با … هرچی میبینی شدن ،

یعنی که با گوشه یک پنجره آشتی کردن

عادت تو کنج لونه با ، هرچی که داشتی کردن

یعنی همش منتظر … دستای مردم باشی …

یعنی که مثل قدیما … اسیر گندم باشی …

حیف ، که عمر لحظه و … سقف قفس کوتاهه …

حیف ، که در کنج قفس … پریدن اشتباهه ……………..

ای خدا بارون بباره ، هوا بهاری بشه …

تموم سقف آسمون ، آیینه کاری بشه

من و تو پرواز بکنیم ، تا آسمون هفتم …

رها بشیم از قفس و کاسه و دون و گندم ….

از این نویسنده بیشتر بخوانید: