بالش تبدار
از پسه یه اتفاق مریض که همه خنده هاتو دزدیده
رو تن تمومه ثانیه ها سایه ی وحشته تو ماسیده
سرتو از رو بالش تب دار بکن و طعم زن رو هجی کن
تنتو بزن به آیینه ها بزن و بغض من رو هجی کن
روی دیوار های سربی شهر سایه ای که از تو ُسر خورده
سایه ی خستَه تو بکش بازم شهر از خاطرش تو رو برده
عق بزن رو تن پیاده رو ها چشمپرسه های رو تنِتو
تک تک لحظه های دربه دری لکه ی خونه روی دامنِتو
سَرتو از رو بالش تب دار بکنُ طعم زن رو هجی کن
تنِتو بزن به آیینه ها بزنُ بغض من رو هجی کن
سال ۸۸
· شاید مورد قبول نباشه اما صرفاً مجبور شدم بخاطراز دست ندادن تصویر داشتن ایراد قافیه کار رو به جون بخرم