دلواپسی

من وچشمام ، خیلی دلواپس اون ناز نگاتیم
نگران مژه های مرمرینِ دوتا چشمای سیاتیم
من و دلواپسیات ، چند روزیه همسفریم
هرجا که با هم میریم ، غصه هاتم میبریم
دونه دونه مژه هات ، غم چشماتو میدونن
زیر سایه نگاهت ، قصه هاشونو میخونن
وقت لرزش خفیف حس مغموم دو ابروت
تو پریشونی و آشفتگی تارای گیسوت
میون حرمت دلفریب نازک قشنگی دلت
پشت پلکای رمانتیک چشای خوشگلت
وقتی آروم دل خوشگلت رو میشکنن
اونایی که تو و اون خوبیهاتو نمی بینن
یه بغل غصه یه دفعه از تو چشمات میباره
روی گونه های نازت رد پاشو میذاره
تو مسیر لغزش اشک چشات رو گونه هات
دل من جا میمونه تا بمیره پیش پاهات
چرا این چشا باید اینهمه غم داشته باشه
واسه دل سپردناش یه جایی کم داشته باشه
چرا دستای تو باید همیشه تنها باشن
حیف اون دستای زیبا که پر ازغمها باشن
چرا موهات نباید تو باد عاشقی برقصن
دخترای ناز چشمات پس چرا اونا نخندن
کی میدونه تو دلت یه عالمه غصه داری
کی میدونه واسه موندن همیشه کم میاری
کی میدونه شبا وقتی از ته دلت میخندی
نمیخوای پنجره های بد بیاریتو ببندی
کی میدونه که سکوتت پرِ فریادو صداس
کی میدونه دل توحیرون نظم کوچه هاس
کی میدونه اگه که بغض نگاتو بشکنی
دل سنگ اونارو تا دورِ دورا میشکنی
کی میدونه تو چشات، وقتی اونهارو میبندی
پرِ غصه س اما تو، به تفکر اونا میخندی
کی میدونه ، اما هیچکس غصه هاتو نمیدونه
کسی انشای غم انگیز چشاتو نمیخونه
کسی اونجایی که جاته ولی تو جا نداری
اونجا که برای رفتن قدرت و نا نداری
کسی اونجا نمیخواد که خوبیهاتو ببینه
پیش مهربونیای چشماتم یه خورده بشینه
من اینا رو میدونم غم چشماتو میخونم
واسه شادی دلت پیش چشمات میونم
من اومدم تا بشینم پیش چشمای سیاهت
پیش مرمرای گیسوت پیش نازی نگاهت
من اومدم تا دل ودستتو پر از رفاقت بکنم
به خوبی و ناز چشات یه ذره عادت بکنم
من اومدم با یه بغل گلهای یاس با صفا
تا غرق رویاهات کنم خوشگلِ نازِ با وفا
من اومدم تا غصه ها از تو دلت فرارکنن
تا چشماتم شادی هارو همیشه اختیار کنن
من اومدم تا خودم و رفاقت وفدات کنم
گلهای نیلوفری و فرشای زیر پات کنم
من اومدم فدات بشم فدائی چشات بشم
قربون اون خوبی ها و قشنگی نگات بشم
من اومدم تا حس کنی یک کسی هست
برای دل سپردنای عاشقی مخلصی هست
من اومدم اون دو تا دست مهربونو بگیرم
با یک اشاره چشات ، واسه خوبیت بمیرم
من اومدم تا دیگه احساس نکنی که تنهایی
فکر نکنی غریبی ودل نگرون فردایی
من اومدم یه عالمه لاله و سوسن بیارم
تا توی باغچه دلت گلهای لادن بکارم
من اومدم تا تکیه گاه غصه هات باشه دلم
دستامو تو بگیری و منم فدات بشم گلم
پاشو جونم بیا پیشم پاشو دستاتو بیار
پاشو دستای غریب و سردمو تنها نذار
سرتو بذار رو شونم تا یه وقتی نشه دیر
یه کمی گریه کن اونوقت دلو جونمو بگیر
فقط آروم وقتی هستی بذار دستاتو بگیرم
تا منم برای غمهات واسه غصه هات بمیرم

علی صمدی عید ۹۰

از این نویسنده بیشتر بخوانید:

https://www.academytaraneh.com/6303کپی شد!
811
۱۲