رفیق..
تقدیم به همه ی دادا های هم ترانه ام …
رفیق…
برید اسم رفیقم رو بپرسید ، همون که بوندنش تسکین درد
میون این همه نامرد دنیا ، همیشه اون باهام بوده یه مرد
برید اسم رفیقم رو بپرسید ، بگید اون که همش همراهمون بود
یه کم قدش بلند چشماس سیاه و میگن اونجاست _برید شاید همون بود
برید اسم رفیقم رو بپرسید، بگید تنها رفیقت پر ز درد
توو این فصل بهار برگاش خزون شد، بگید برگ جونیش زرد زرد
برید نامه بدید دردام تو خط ، بدید دستش _ بمونید تا بخونه
تموم قطره ی اشکام روی نامست ، بگید تا صبح_ شاید بیشتر نمونه
رفیق یعنی شریک شام غربت ، همه دردام سر این تیکه حرف
اگه اینجام بدون دست خوندم نیست ، دلیلش کینه نیست ، آوار سقف
رفیق روز مکتب _ یار کوچه ، شبیخون اومد و دستات و برداشت
به جای بذر عشق، توی وجودم ، نهالی از غرور ،خود خواهی و کاشت
برید اسم رفیقم رو بپرسید، نیومد خیلیه _ یادم نمیـــاد
بشید پرسون از این مردم عابر ، بگید تنهاست_ نگید بازم نمیـــاد
یه خواهش ، التماس من همینه ، رفیقم رو برام بردارید از شهر
هنوز اینجا نشستم چشم براهش ، می خوام باشه پیشم روزای آخر
بگید باشه نیاد هر چی خودش خواست ، فقط یک چیز _ بگید تنها یه خواهش
گلاب و شمع و گل _ شبهای جمعه ، یکی اینجاست ، همیشه چشم براهش
بگید آروم بیاد رو خاک اگه خواست ، دارم خو می کنم با خاک و سردیش
همین که یک نفس نزدیک ماشه ، قبول با همین ، تمومه مردیش
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ترانه سرا :
حسین خزایی
۱۴/۰۲/۱۳۹۲