…….
تو دستمون یه خنجره
رو گردن ماها طناب
یا زندگی رو می کشیم
یا میده ما رو پیچ و تاب
نفرت تموم هستیشه
سرهای ما رو می بره
زالویه بی رحم و کثیف
خون ما ها رو می خوره
بیدار مونده منتظر
تا اینکه اشتباه کنی
یک لحظه خوبت کافیه
خورشید و تویه چاه کنی
میلادتم با گریه بود
از اولش افسرده ای
تو بهترین وضعیتم
یه عمر با غم زنده ای
سیگار وهم و آرزو
رویه لبامون دود شد
فریادمون تویه گلو
با هق هقی نابود شد