هیـولا حرف آخــر روبزن الان..
سوار کشتی تو دریای طوفانی،میون موج و مهتاب و مترسک ها
کمین مرگ میگیرم ازامشب من،هدف:آدم نما بعضی عروسک ها
میخوام تنها برم به جنگ اونایی ،همونا که دل و بازیچه میکردند
نقاب عشق زدند برصورتک اما ،هیولا بودن و خفاش شب گردند
میخوام اززخم دیرینه بگم اینبار،همونی که واسم یک حکم تحریکه
هیـولا حرف آخــر روبزن الان ،بدون که انتقــام ایـن روزا نزدیکه