زیادی رو بهت دادم
شبا هردم خیال تو نه رویا بلکه کابوست
ولی دیگه نمیتونم نمیافتم به پا بوست
تو هر کاری که میخواستی با احساسات من کردی
غرورم را شکستی تو رهام کردی به نامردی
دلت با من نبود یک دم واست بودم یه بازیچه
میگفتی با منی اما همه سهمم ازت هیچه
تو گفتی تا تهش هستی نگفتی انتهاش اینجاس
ندونستم تورا خواستن واسم یه خواسته ی بی جاس
واسم عین خدا بودی پرستش کردمت هر دم
تو دردا مرهمت بودم ولی تو درده رو دردم
شکستیم تو بدون اینو جلو روت کم نمیارم
مقصر من بودم آره که فک کردم بدهکارم
تو که لایق نبودی که زیادی رو بهت دادم
دیگه در بند تو نیستم بدونه تو و آزادم
چیه حالا پشیمونی دلت میخواد که برگردی
برو دیدی بهت گفتم تو بودی که ضرر کردی