یه مکث و یه نگاه از تو
 یه زنجیر پگاه از من
 یه چشم انتظار ازتو
 دو پای بی قرار از من
 منه آئینه گردون ،رازی توی آیه نم مونده
 هواش تاریکه ، نورت نیست ، دل بی تابو تابونده
 زبون تب میکنه ، وقتی که میخواد جای اون واشه
 تمومه حرفا آب میشنو یه بغض گلو مونده
 نگا کن توو چشام ، تاکه شب از شبهای من گم شه
 صبام زنجیر با هم شه ، لبام غرق ترنم شه
 بیام جا شم توو آغوشت ، تا بند انتظار واشه
 ببندم دورمون زنجیر صبحو ، تا لبات غرق تبسم شه
 یه مکث و یه نگاه از تو
 یه زنجیر پگاه از من
 یه چشم انتظار ازتو
 دو پای بی قرار از من
 *******************
 مسعود خلیق اخلاقی
					 از این نویسنده بیشتر بخوانید: