فریاد خاموش
این ترانه رو تقدیم می کنم به کسیکه با این یـه بیت تمام لحظه های زندیگم رو پر از سوال بی جواب کرد ؟!
من چه گویم تو را” نازکی آن طبع ” لطیف
تا به حدیست که” آهسته دعا نتوان کرد ”
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فریاد خاموش!
چقد نازک̖ طبع ̖ من ، نتوستم ی همراه شم
نبود فریاد توو احساسـ́م ، شدی باری روی دوشـ́م
منــو آهسته می دیــدی ، پــ̓ر از آتیش عشق ̖ تو
واسـ́ت حتما سوال بوده ، چرا اینگونه خاموشم
تو اون دنیای چشمات من ، دیدم درگیر دنیایی
همین درگیریـا بس بود، بگی میشی فراموشم
تـورو دیـدم تـوو راهـی که ، مسیر رو به فرداتـــ ̖
تو این راه جدا از من ، چرا بیهوده می جوشم
هزار و یک سوال از تو ، برام تو سینه خاموشـ ̖
با این بغض نفس گیرم ، هنوز عشقت نمی فروشم
برام وقتی نبود از تو ، فقط یک بار که تنها شیـم
ببین بی تو توو این خلوت ، هنوز یادت توو آغوشم
فراموشم بـ̕کـ̕ن شاید فـ́راموشم بشی روز ی
تو این راهی که تو نیستی گـ̕ذشت عقل از سر ̖ هوشـ́م
ببین از تو برام چی موند که تنها دل خوشیم باشه
همین رخت سفیدی که ، به نـــام مرگ می پوشم
حسین خزایی
۱۳۹۲/۰۱/۰۵
ساعت : ۲ بامداد